از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
بهنام خداوند بخشندهٔ مهربان
سلام به صفحه کاربری من خوش آمدید
اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَین وعَلی عَلیّ اِبنِ اِلحُسَین وعَلی اُولادِ الُحسَین وَ عَلی اَصحابِ الحُسَین
این کاربر نه سیاسی است و نه علاقهای به سیاست دارد .
سنچولی هستم متولد شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان ایران . بیشترین مقالهها را در زمینه جغرافیا ایجاد نمودهام و بعضی دیگر را اینجا میتوانید مشاهده فرمایید. برای گفتمان ویکیپدیایی با اینجا و برای گفتمان شخصی با نشانی mohammaddinsanchooli@yahoo.com تماس بگیرید. با تشکر
نام كاربرى: sanchooli و سنچولی
آغاز کار در ویکیپدیای فارسی: ۰۵/۱۲/۱۳۸۵
شمارهٔ کاربری من: ۳۵۰۰۱
کل ویرایشها تا تاریخ ۱۴/۰۱/۱۳۹۱: بالای ۳۶٬۴۸۴ویرایش
رتبه ویرایش در ویکیفا تا تاریخ ۱۴/۰۱/۱۳۹۱: هفتم با (۳۶٬۴۸۴ویرایش) [۱]
رتبه ایجاد مقاله در ویکیفا تا تاریخ ۱۴/۰۱/۱۳۹۱: پنجم با (۲٬۵۳۲ مقاله)[۲]
زابل سلام، زابل تو کبه بودی ورمهِ سیستونی قربون خاک و پلگِ تونو، چور و بستونی
زابل تو یادگار رستم و یعقوب و فرخی زابل و آسمون ملکِ کیو، نور و چرخی
زابل تو پیتوی و گرمی افتو و نیمروز از زرونِ آتش تو بوده، فرخی و سوز
اتماً شرنگِ رخش رستم، از در بادِ تو فردوسی اشنیدَ و نویشتهَ، کتابَ و یاد تو
آسوکه گوی پیر زمو دیده زابلی روفرقِ صد کتاب، سنت قدیم کاکلی
زابل تو آتشی و گرمی آتشگه گبرکو زابل تو کنهای و کنگی خاکِ زیر کو
زابل تو تشنهای بتر از پرهِ آسِ اَو زابل تو سیراوی و پریِ رودِ شیبِ اَو
زابل افْ اشْ سال دورُ مِ از خیرِ زندگی پیغوم دِه از خوا، ورمِ که، رسم منه بندگی
آیا اََنوز کفترکو، گرمِ پور پور؟ آیا اَنوز پتک سرگرمِ کور کورِ؟
آیا انوز پتک و پچ دارِ چوپونو؟ یا شیر دغ بر و گرماس مخوارِ چوپونو؟
آیا انوز مرغووی گو مپرِ روی شر؟ گودار ماس چکی مبرَ روی سر؟
آیا انوز گورم، درِ بشِ دلبرِ؟ آیا انوز مایه شو پر شیرو زر دره؟
آیا مرامِ مردون تو قول مردی یه؟ یا رسم وسنت پدرو رو وسردی یه؟
آیا انوز پروندنِ گال استه رسمِ شو؟ ممونونه دارِ دوست، که خدا نکنه خصم شو؟
کوه خواجه روکِ سینه تو، یکْْ چشْْ کِِ قربونی برنظر، پرزه تو حوض دار و ترقونی
غلامعلی رئیس الذاکرین، کورنامه نیمروز ، نشر فرهنگ سیستان
شعر من سیستانم در وصف سیستان ، از مجموعه شعر «با شقایق» است:
من بی مثال و شاخصم دیوار چینم من استوار و راسخم در امر دینم
من را هزاران بار طوفان دربه در کرد چشمان مرا سیل چندین بار تر کرد
روزی درون دستهایم رستمی بود در وادی من هم گلی و عالمی بود
هامون برایم غرشی از نو بنا کردگلهای باغم را درون یخ فنا کرد
فریاد کردم داد کردم بی اثر بود از هرکه استمداد کردم بی اثر بود
من پایتخت کشور ایران نبودم؟ سیمای بخت کشور ایران نبودم؟
چوب مرا تیر و کمانش کرد یعقوب من را شر فدار زمانش کرد یعقوب
من زادگاه رستم دستان نبودم؟ من سرزمین خیل عیاران نبودم؟
روزی برای کشورم زادم تمدن اقصی نقاط کشورم دادم تمدن
آثار من مثل تنی در زیر خاک است روح تمدن در درونم پاک پاک است
کی میرسد دستی که خاکم را بکاود این دشتهای پاک پاکم را بکارد
تا لالهها از زیر خاکم سر برآرند تخم حقیقت در دل عالم بکارند
من نرگس و من لاله و من ژاله دارم من پیچک و من ارغوان، آلاله دارم