پرش به محتوا

گرگ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

گرگ
محدودهٔ زمانی: پلیستوسن پیشین تا عصر حاضر، ۰٫۸ تا ۰ میلیون سال پیش
یک گرگ خاکستری در پارک حیات وحش کلمردن، سوئد
صدای زوزه گرگ
وضعیت حفاظت
رده‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: گوشت‌خوارسانان
تیره: سگان[۱]
سرده: سگ (سرده)
گونه: C. lupus
نام دوبخشی
Canis lupus
پراکندگی زیرگونه‌های وحشی گرگ در جهان

گُرگ یا گرگ خاکستری (نام علمی: Canis lupus) یک گونه از پستانداران گوشت‌خوارسان متعلق به خانواده سگان است. گرگ درنده ای بومی نیم‌کره شمالی زمین شامل گستره وسیعی از اوراسیا و آمریکای شمالی است و بیشترین پراکندگی جغرافیایی را در بین تمام سگ‌سانان دیگر دارد. این جانور نیاکان وحشی سگ است؛ یعنی سگ‌ها از نسل نوعی گرگ هستند که بین ۷۱ تا ۳۳ هزار سال پیش اهلی شدند. تاکنون ۳۸ زیرگونه معاصر از گرگ شناسایی شده که از جمله آن‌ها سگ اهلی، دینگو، گرگ قرمز و گرگ ایرانی هستند. گرگ شمال غرب آمریکای شمالی بزرگ‌ترین زیرگونهٔ گرگ‌ها در جهان است.

بیشتر گرگ‌ها به رنگ خاکستری با لکه‌هایی از رنگ‌های دیگر هستند اما رنگ‌های سفید، سرخ، قهوه‌ای و سیاه نیز در آن‌ها دیده می‌شود. اندازه و وزن گرگ‌ها در نقاط مختلف بسیار متفاوت است. به این صورت که عموماً در عرض‌های جغرافیایی بالاتر (مناطق شمالی) گرگ‌ها جثه بزرگ‌تری دارند. گرگ سرددشت از بزرگ‌ترین انواع گرگ است. گرگ‌ها در مقایسه با خویشاوندان نزدیک خود همچون شغال زرد و کایوت بیشتر برای شکار جانوران بزرگ تخصص یافته‌اند. علاقه بیشتری به زندگی اجتماعی دارند و از زبان رفتاری غنی و پیچیده‌ای بهره‌مند هستند.

هستهٔ اصلی گروه اجتماعی گرگ‌ها از یک خانواده متشکل از زن و شوهر و فرزندانشان تشکیل می‌شود که معمولاً در قالب گله‌ای از چند خانواده زندگی می‌کنند. گرگ به‌طور کلی یک شکارچی رأس هرم غذایی محسوب می‌شود و فقط انسان و در برخی نقاط ببر توانایی شکار آن را دارند. غذای اصلی گرگ‌ها با شکار سم‌داران بزرگ مثل انواع گوسفند وحشی، بز وحشی، آهو و گوزن تأمین می‌شود اما گاهی به سراغ جانوران کوچک‌تر، دام‌های اهلی، لاشه و زباله‌های انسانی هم می‌روند. هرچند بسیاری از انسان‌ها از گرگ هراس دارند اما اغلب موارد حمله گرگ به انسان به گرگ‌های مبتلا به بیماری هاری مربوط می‌شود و حمله گرگ‌های سالم به انسان به ویژه انسان‌های بالغ غیرعادی می‌باشد.

گرگ‌ها حدود ۳۰ هزار سال پیش در جستجوی پس‌مانده غذای انسان به حاشیه اردوگاه‌های محل سکونت انسان نزدیک شدند. فرایند «اهلی» کردن و پرورش آن‌ها بعد از آن به تدریج به تغییر رفتار و ژن‌های گرگ‌ها منجر شد که در نهایت به سگ‌های امروزی بدل شدند.[۲]

طبقه‌بندی زیستی

[ویرایش]

در ۱۷۵۸، کارل لینه، گیاه‌شناس و جانورشناس سوئدی در کتاب سامانه طبیعت نام دو جمله ای را منتشر کرد.[۳] Canis در لاتین به معنای سگ است،[۴] و تحت عنوان این سرده او گوشتخواران سگ‌سان از جمله سگ‌های اهلی، گرگ‌ها و شغال‌ها را فهرست کرد. او سگ خانگی را به عنوان Canis familiaris و گرگ را به عنوان Canis lupus طبقه‌بندی کرد.[۳] لینه سگ را به دلیل «دم برگشتی» (دم رو به بالا) که در هیچ سگِ دیگری یافت نمی‌شود، گونه ای جدا از گرگ می‌دانست.[۵]

زیرگونه‌ها

[ویرایش]

در ویرایش سوم گونه‌های پستانداران جهان که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، پستان‌شناس دبلیو کریستوفر ووزنکرافت در زیر مجموعه گرگ‌ها، ۳۶ گونه وحشی و دو زیرگونه دیگر را پیشنهاد کرد: مشابه‌ها (لینه، ۱۷۵۸) و دینگو (مِیِر، ۱۷۹۳). ووزنکرافت نیز هالسترومی - سگ آوازخوان گینه نو - به عنوان مترادف طبقه‌بندی برای دینگو شامل کرد. ووزنکرافت به مطالعه DNA میتوکندریایی (mtDNA) در سال ۱۹۹۹ به عنوان یکی از راهنماها در تصمیم‌گیری خود اشاره کرد و ۳۸ زیرگونه Canis lupus را با نام رایج بیولوژیکی «گرگ» فهرست کرد که زیرگونه منتخب گرگ اوراسیا (Canis lupus lupus) بر اساس نوع نمونه ای است که لینه در سوئد مطالعه کرده است.[۶] مطالعات با استفاده از تکنیک‌های دیرین‌شناسی نشان می‌دهند که گرگ مدرن و سگ گونه‌های خواهر هستند، زیرا گرگ‌های مدرن ارتباط نزدیکی با جمعیت گرگ‌هایی که ابتدا اهلی شده‌اند ندارند.[۷] در سال ۲۰۱۹، کارگاهی میزبانی شده توسط گروه تخصصی کمیسیون بقای سگ‌سانان IUCN/Species برگزار شد، سگ آوازخوان گینه نو و دینگو را باید به عنوان Canis Familiaris در نظر گرفت و بنابراین نباید برای فهرست قرمز آی‌یوسی‌ان ارزیابی شود.[۸]

فرگشت

[ویرایش]
تصویری از Canis mosbachensis جد بلافاصل گرگ

تبارزایی نزولی گرگ‌های موجود (Canis Lupus) از Canis mosbachensis اولیه (که به نوبه خود از Canis etruscus نشات گرفته) به‌طور گسترده‌ای پذیرفته شده است.[۹] در میان قدیمی‌ترین فسیل‌های گرگ خاکستری مدرن، یکی از آنها متعلق به پونته گالریا در ایتالیا است که قدمت آنها به ۲۴۰۰ ± ۴۰۶۵۰۰ سال پیش می‌رسد.[۱۰] بقایای گرگ‌ها نیز در رود کریپل کریک در آلاسکا[۱۱] ممکن است به‌طور قابل توجهی قدیمی تر باشد، زیرا آنها حدود ۱ میلیون سال قدمت دارند[۱۲] با این وجود تفاوت گذاشتن میان گرگ‌های مدرن و Canis Mosbachensis دشوار و مبهم است، زیرا برخی نویسندگان انتخاب کردند که Canis Mosbachensis (که خود اولین بار در حوالی ۱٫۴ میلیون سال پیش ظاهر شد) را زیرگونه اولیه گرگ خاکستری معرفی کنند.[۱۰]

در اواخر پلیستوسن، تنوع ریخت‌شناسی قابل توجهی در میان گرگ‌ها وجود داشت. بسیاری از جمعیت‌های گرگ اواخر پلیستوسن جمجمه‌ها و دندان‌های قوی‌تری نسبت به گرگ‌های امروزی داشتند، اغلب با پوزه کوتاه، رشد واضح عضله گیجگاهی و دندان‌های پرمولر قوی. این نکته مطرح شده است که که این ویژگی‌ها، سازگاری‌های تخصصی برای پردازش لاشه و استخوانِ شکار و لاشخور کردن بزرگ‌زیاگانِ دوره پلیستوسن هستند. در مقایسه با گرگ‌های مدرن، برخی از گرگ‌های پلیستوسن افزایش شکستگی دندان مشابه آنچه در گرگ منقرض شده مشاهده می‌شود نشان دادند. این نشان می‌دهد که آنها یا اغلب لاشه‌ها را پردازش می‌کردند، یا اینکه با سایر گوشتخواران رقابت می‌کردند و نیاز داشتند طعمه‌های خود را سریع مصرف کنند. فراوانی و محل شکستگی دندان در این گرگ‌ها نشان می‌دهد که آنها مانند کفتار خالدار مدرن، خردکننده معمولی استخوان بوده‌اند.[۱۳]

مطالعات ژنومی نشان می‌دهد که گرگ‌ها و سگ‌های مدرن به‌طور اجدادی از یک جمعیت گرگ مشترک هستند. مطالعه‌ای در سال ۲۰۲۱ نشان داد که گرگ هیمالیا و گرگ دشت‌های هندی بخشی از دودمان اصلی گرگ‌های دیگر هستند و ۲۰۰ هزارسال پیش از آنها جدا شده‌اند.[۱۴] به نظر می‌رسد که سایر گرگ‌ها بیشتر اجداد مشترک خود را اخیراً در ۲۳ هزارسال گذشته (در حوالی اوج و پایان آخرین بیشینه یخچالی) به اشتراک گذاشته‌اند که از سیبری[۱۵] یا برینگیا سرچشمه می‌گیرند.[۱۶] در حالی که برخی از منابع پیشنهاد کرده‌اند که این نتیجه یک گلوگاه ژنتیکی است،[۱۶] مطالعات دیگر نشان داده‌اند که این نتیجه یکسان‌سازی جریان ژنی اجداد است.[۱۵]

یک مطالعه ژنومی در سال ۲۰۱۶ نشان می‌دهد که گرگ‌های دنیای قدیم و دنیای جدید در حدود ۱۲۵۰۰ سال پیش از هم جدا شدند و به دنبال این واگرایی ژنتیکی باعث پیدایش سگ‌هایی از سایر گرگ‌های دنیای قدیم در حدود ۱۱۱۰۰ تا ۱۲۳۰۰ سال پیش شد.[۱۷] یک گرگ منقرض شده در اواخر پلیستوسن ممکن است از اجداد سگ بوده باشد،[۱۸][۱۳] با شباهت سگ به گرگ موجود، این نتیجه آمیختگی ژنتیکی بین این دو است.[۱۳] دینگو، باسنجی، ماستیف تبتی و نژادهای بومی چینی اعضای قاعده ای از سگ‌های خانگی هستند. زمان واگرایی برای گرگ‌ها در اروپا، خاورمیانه و آسیا تقریباً در حدود ۱۶۰۰ سال پیش تخمین زده می‌شود. در میان گرگ‌های دنیای جدید، گرگ مکزیکی حدود ۵۴۰۰ سال پیش جدا شد.[۱۹]

تبار

[ویرایش]

پستانداران زیر آرایه‌های مرتبط به گرگ هستند:

شغال پهلونواری

شغال پشت‌سیاه

گرگ طلایی آفریقایی

سگ

گرگ خاکستری

کایوت

گرگ اتیوپیایی

شغال طلایی

سگ وحشی آسیایی

سگ وحشی آفریقایی

آمیختگی با دیگر سگ‌سانان

[ویرایش]
هیبریدهای گرگ-سگ در پارک جانوران وحشی در کادزیدوو، لهستان. سمت چپ: محصول یک گرگ نر و یک اسپانیل ماده. سمت راست: از یک گرگ ماده و یک نر لایکا سیبری غربی

در گذشته‌های دور، جریان ژنی بین گرگ‌های آفریقایی، شغال‌های طلایی و گرگ‌های خاکستری وجود داشت. گرگ آفریقایی از نوادگان یک سگِ نژادمخلوط ژنتیکی با ۷۲ درصد گرگ و ۲۸ درصد اصل و نسب گرگ اتیوپیایی است. یک گرگ آفریقایی از شبه جزیره سینا مصر با گرگ‌ها و سگ‌های خاکستری خاورمیانه آمیخته شد.[۲۰] شواهدی از جریان ژنی بین شغال‌های طلایی و گرگ‌های خاورمیانه وجود دارد، کمتر با گرگ‌های اروپایی و آسیایی، و کمترین مورد در رابطه با گرگ‌های آمریکای شمالی. این نشان می‌دهد که اصل و نسب شغال طلایی موجود در گرگ‌های آمریکای شمالی ممکن است قبل از واگرایی گرگ‌های اوراسیا و آمریکای شمالی رخ داده باشد.[۲۱]

جد مشترک کایوت و گرگ با جمعیت نامشخص یک سگ ناشناسِ منقرض شده مخلوط شده است. این سگ از نظر ژنتیکی به سگ وحشی آسیایی نزدیک بود و پس از واگرایی سگ شکاری آفریقایی از سایر گونه‌های سگ سانان تکامل یافت. موقعیت پایه کایوت در مقایسه با گرگ به این دلیل است که کایوت بیشتر از ژنوم میتوکندری این سگ ناشناس را حفاظت می‌کند.[۲۰] به‌طور مشابه، یک نمونه موزه‌ای از یک گرگ از جنوب چین که در سال ۱۹۶۳ جمع‌آوری شد، ژنومی را نشان داد که ۱۲ تا ۱۴ درصد از این سگ ناشناخته مخلوط شده بود.[۲۲] در آمریکای شمالی، برخی کایوت‌ها و گرگ‌ها درجات مختلفی از ترکیبات ژنتیکی گذشته را نشان می‌دهند.[۲۳]

در زمان‌های اخیر، برخی از گرگ‌های نر ایتالیایی از نژاد سگ سرچشمه می‌گیرند، که نشان می‌دهد گرگ‌های ماده با سگ‌های نر در طبیعت تولید مثل می‌کنند.[۲۴] در کوه‌های قفقاز، ده درصد از سگ‌ها از جمله سگ‌های نگهبان دام، دورگه‌های نسل اول هستند.[۲۵] اگرچه جفت‌گیری بین شغال طلایی و گرگ هرگز مشاهده نشده است، شواهدی از هیبریداسیون شغال-گرگ از طریق تجزیه و تحلیل DNA میتوکندری شغال‌هایی که در کوه‌های قفقاز زندگی می‌کردند[۲۵] و در بلغارستان کشف شد.[۲۶] در سال ۲۰۲۱، یک مطالعه ژنتیکی نشان داد که شباهت سگ به گرگ خاکستری موجود، نتیجه جریان قابل توجه ژن سگ به گرگ است، با شواهد کمی مبنی بر عکس.[۲۷]

ویژگی‌های زیستی

[ویرایش]
عکسی از یک گرگ نشسته در حال نگاه کردن به عکاس.
گرگی اهل آمریکای شمالی

گرگ بزرگ‌ترین عضو خانواده سگان است،[۲۸] و با پوزه پهن‌تر، گوش‌های کوتاه‌تر، تنه کوتاه‌تر و دم بلندتر از کایوت‌ها و شغال‌ها بیشتر متمایز می شوند.[۲۹][۲۸] گرگ‌ها باریک و قدرتمند، با قفسه سینه‌ای بزرگ و عمیقاً پایین‌رفته، پشتی شیب‌دار و گردنی با ماهیچه‌های سنگین هستند.[۳۰] پاهای گرگ نسبتاً بلندتر از سایر سگ‌ها است که به حیوان امکان می‌دهد به سرعت حرکت کند و بر برف عمیقی که بیشتر محدوده جغرافیایی آن را در زمستان می‌پوشاند غلبه کند.[۳۱] گوش‌ها نسبتا کوچک و مثلثی شکل هستند.[۳۰] گرگ‌ها سری بزرگ و سنگین، پیشانی پهن و آرواره‌های قوی و پوزه بلند و صاف دارند.[۳۲] اندازه جمجمه گرگ ۲۳۰–۲۸۰ میلیمتر (۹–۱۱ اینچ) در طول و ۱۳۰–۱۵۰ میلیمتر (۵–۶ اینچ) در عرض است.[۳۳]دندان‌های گرگ‌ها سنگین و بزرگ هستند و به همین دلیل برای له کردن استخوان‌ها مناسب‌تر از دندان‌های سگ‌های دیگر هستند، اگرچه آنها به اندازه دندان‌های کفتار تخصصی نیستند.[۲۸][۳۴] دندان‌های آسیاب بزرگ آنها دارای سطح جویدنی مسطح هستند، اما نه به اندازه کایوت که رژیم غذایی آن حاوی مواد گیاهی بیشتری است.[۳۵] ماده‌ها معمولاً پوزه‌ها و پیشانی‌های باریک‌تر، گردن‌های نازک‌تر، پاهای کمی کوتاه‌تر و شانه‌های حجیم‌تر نسبت به نرها دارند.[۳۶]

اندازه گرگ‌های بالغ حدود ۱۰۵–۱۶۰ سانتیمتر (۴۱–۶۳ اینچ) در طول و ۸۰–۸۵ سانتیمتر (۳۱–۳۳ اینچ) در ارتفاع شانه‌ها است.[۳۲] اندازه دم ۲۹–۵۰ سانتیمتر (۱۱–۲۰ اینچ) در طول، ارتفاع گوش‌ها ۹۰–۱۱۰ میلیمتر (۳ ۱۲۴ ۳۸ اینچ) و پاهای عقب ۲۲۰–۲۵۰ میلیمتر (۸ ۵۸۹ ۷۸ اینچ) می‌باشد.[۳۷]

اندازه و وزن گرگ مدرن متناسب با عرض جغرافیایی مطابق با قانون برگمان افزایش می‌یابد.[۳۸] میانگین توده بدنی گرگ ۴۰ کیلوگرم (۸۸ پوند) می باشد، کوچک‌ترین گونه در حدود ۱۲ کیلوگرم (۲۶ پوند) و بزرگ‌ترین آنها در حدود ۷۹٫۴ کیلوگرم (۱۷۵ پوند) ثبت شده است.[۳۲] به‌طور میانگین، گرگ‌های اروپایی حدود ۳۸٫۵ کیلوگرم (۸۵ پوند) وزن دارند، گرگ‌های آمریکای شمالی ۳۶ کیلوگرم (۷۹ پوند)، و گرگ‌های عربی و هندی ۲۵ کیلوگرم (۵۵ پوند) وزن دارند.[۳۹] ماده‌ها در هر جمعیت معین گرگ معمولاً حدود ۲٫۳–۴٫۵ کیلوگرم (۵–۱۰ پوند) وزن کمتر از گرگ‌های نر دارند. وزن گرگ‌ها اگر بیشتر از ۵۴ کیلوگرم (۱۱۹ پوند) شود غیرمعمول است. اگرچه گرگ‌های فوق‌العاده بزرگ در آلاسکا و کانادا ثبت شده‌اند.[۴۰] در روسیه مرکزی، نرهای فوق‌العاده بزرگ می‌توانند به وزن ۶۹–۷۹ کیلوگرم (۱۵۲–۱۷۴ پوند) هم برسند.[۳۷]

Photograph of a wolf skeleton
اسکلت گرگ در موزه گرگ، پارک ملی آبروزو، ایتالیا

پوشش بدنی

[ویرایش]
Picture of a wolf standing on snowy terrain, turning its head at the camera
گرگ در دره اسپیتی، هند شمالی

گرگ دارای خز زمستانی بسیار متراکم و پشمی که با پوششی کوتاه و موهای محافظ بلند و درشت می باشد.[۳۲] بیشتر خز و برخی از موهای محافظ در بهار می‌ریزند و در پاییز دوباره رشد می‌کنند.[۳۹] بلندترین موها در پشت، به ویژه در قسمت جلویی و گردن ایجاد می‌شوند. به خصوص موهای بلند که بر روی شانه‌ها رشد می‌کنند و تقریباً یک تاج در قسمت بالایی گردن ایجاد می‌کنند. موهای روی گونه‌ها کشیده شده و تافت‌هایی را تشکیل می‌دهند. گوش‌ها پوشیده از موهای کوتاه هستند و از خز بیرون می‌آیند. موهای کوتاه، کشسان و نزدیک به هم در اندام‌ها از آرنج به پایین تا تاندون‌های پاشنه وجود دارد.[۳۲] خز زمستانی گرگ در برابر سرما بسیار مقاوم است. گرگ‌ها در آب و هوای شمالی −۴۰ درجه سلسیوس (−۴۰ درجه فارنهایت) می‌توانند با قرار دادن پوزه‌های خود بین پاهای عقب و پوشاندن صورت خود با دم به راحتی در مناطق باز استراحت کنند. خز گرگ عایق بهتری نسبت به خز سگ دارد و وقتی نفس گرم در برابر آن متراکم می‌شود، یخ را جمع نمی‌کند.[۳۹]

در آب و هوای سرد، گرگ می‌تواند جریان خون را در نزدیکی پوست خود کاهش دهد تا گرمای بدن را حفظ کند. گرمای بالشتک‌های پا به‌طور مستقل از بقیه بدن تنظیم می‌شود و درست در بالای نقطه انجماد بافت، جایی که پدها با یخ و برف تماس پیدا می‌کنند، حفظ می‌شود.[۴۱] در آب و هوای گرم، خز درشت تر، کمیاب تر از گرگ‌های شمالی است.[۳۲] گرگ‌های ماده تمایل دارند اندام‌های خزدار تری نسبت به نرها داشته باشند و به‌طور کلی با افزایش سن صاف‌ترین پوشش‌ها را ایجاد می‌کنند. گرگ‌های مسن معمولاً موهای سفید بیشتری در نوک دم، در امتداد بینی و روی پیشانی دارند. خز زمستانی در زنان شیرده به مدت بسیار طولانی حفظ می‌شود، اگرچه مقداری ریزش مو در اطراف سرپستانک‌هایشان دارند.[۳۶] طول مو در وسطِ پشت ۶۰–۷۰ میلیمتر (۲ ۳۸۲ ۳۴ اینچ)، و موهای محافظ روی شانه‌ها به‌طور کلی از ۹۰ میلیمتر (۳ ۱۲ اینچ) بیشتر نمی‌شود، ولی می‌تواند به طول ۱۱۰–۱۳۰ میلیمتر (۴ ۳۸۵ ۱۸ اینچ) برسد.[۳۲]

بوم‌شناسی

[ویرایش]

پراکندگی گرگ‌ها

[ویرایش]

امروزه به علت پیشروی انسان‌ها، شکار این جانوران و نیز کم شدن طعمه‌های طبیعی‌شان تعداد آن‌ها در جهان رو به کاهش گذارده است و دامنه گرگ را به حدود یک سوم محدوده تاریخی آن کاهش داده است. گرگ‌ها بسیاری از مناطق زندگی قبلی خود را از دست داده‌اند و نسل آن‌ها در شمال آفریقا و بیشتر مناطق اروپای غربی منقرض شده است. برای نمونه، در سال ۲۰۱۰ میلادی تنها ۲۰۰ گرگ در کشور سوئد شمارش شدند که بیشترین تعداد از این رده در منطقه اسکاندیناوی اروپا بوده‌اند.[۴۲] گرگ‌های محلی در بسیاری از محدوده خود در غرب اروپا، ایالات متحده آمریکا و مکزیک، و به‌طور کامل در جزایر بریتانیا و ژاپن منقرض شدند. در دوران مدرن، گرگ بیشتر در مناطق بیابانی و دورافتاده وجود دارد. گرگ را می‌توان بین سطح دریا و ۳۰۰۰ متر (۹۸۰۰ فوت) یافت. گرگ‌ها در جنگل‌ها، تالاب‌های داخلی، بوته زارها، علفزارها (از جمله تاندراهای قطب شمال)، مراتع، بیابان‌ها و قله‌های سنگی روی کوه‌ها زندگی می‌کنند.[۴۳]

تغذیه

[ویرایش]
یک گرگ سیاه و گرگی سفید در کنار هم ایستاده‌اند.
گرگ‌هایی در باغ‌وحش La boissiere-du-dore، فرانسه
گرگ مکزیکی درحال دویدن

در زمان قحطی و کم‌غذایی آن‌ها لاشه‌خواری نیز پیشه می‌کنند و به محل‌های کشتار جانوران سر می‌زنند. همنوع‌خواری هم در میان گرگ‌ها دیده شده است. در زمستان‌های سخت اعضای زخمی و بیمار کشته و خورده می‌شوند. البته همنوع‌خواری در گرگ‌ها تنها در زمان کمبود شدید غذا و قحطی رخ می‌دهد. در زندگی اجتماعی گرگ‌ها، پیوند اجتماعی ناگسستنی است. آن‌ها باهم شکار می‌کنند، باهم مسافت‌های بسیار طولانی را می‌پیمایند، تا پای جان از هم دفاع می‌کنند و اگر شرایط ایجاب کند باهم می‌میرند. آن‌ها نسبت به افراد گروه خود احساس مسئولیت می‌کنند. در میان گرگ‌ها رعایت حال همنوع، اصل‌ای پابرجاست.[۴۴]

در آمریکای شمالی، رژیم غذایی گرگ تحت سلطه پستانداران وحشی و پستانداران با جثه متوسط است. در آسیا و اروپا، رژیم غذایی آنها تحت سلطه پستانداران سم وحشی متوسط و گونه‌های اهلی است. گرگ به گونه‌های وحشی وابسته است، و اگر آنها به آسانی در دسترس نباشند، مانند آسیا، گرگ بیشتر به گونه‌های اهلی وابسته است.[۴۵] در سرتاسر اوراسیا، گرگ‌ها بیشتر گوزن‌ها، گوزن قرمز و گراز وحشی را شکار می‌کنند.[۴۶] در آمریکای شمالی، طعمه‌های مهم گستره‌ای شامل گوزن، گوزن دم سفید و استرگوزن است.[۴۷] قبل از نابودی آنها در آمریکای شمالی، اسب‌های وحشی جزو پرمصرف‌ترین طعمه‌های گرگ‌های آمریکای شمالی بودند.[۴۸] گرگ‌ها می‌توانند غذای خود را در چند ساعت هضم کنند و می‌توانند چندین بار در یک روز غذا بخورند و به سرعت از مقادیر زیادی گوشت استفاده کنند.[۴۹] یک گرگ که به خوبی تغذیه شده است چربی را در زیر پوست، اطراف قلب، روده، کلیه‌ها و مغز استخوان ذخیره می‌کند، به ویژه در طول پاییز و زمستان.[۵۰]

با این حال، گرگ‌ها شکارچی‌های ایرادگیری نیستند. حیوانات کوچک‌تر که ممکن است مکمل رژیم غذایی خود باشند شامل جوندگان، خرگوش‌ها، حشره‌خواران و گوشتخواران که کوچک‌تر هستند را نیز می‌خورند. آنها اغلب پرندگان آبزی و تخم‌های آنها را می‌خورند. هنگامی که چنین غذاها کافی نیستند، در صورت وجود، مارمولک‌ها، مارها، قورباغه‌ها و حشرات بزرگ را شکار می‌کنند.[۵۱] گرگ‌ها در برخی مناطق ممکن است ماهی و حتی جانوران دریایی را مصرف کنند.[۵۲][۵۳] گرگ‌ها نیز مقداری مواد گیاهی مصرف می‌کنند. در اروپا سیب، گلابی، انجیر، خربزه، توت و گیلاس می‌خورند. در آمریکای شمالی گرگ‌ها نیز زغال اخته و تمشک می‌خورند. آنها همچنین علف می‌خورند که ممکن است برخی از ویتامین‌ها را فراهم کند، اما به احتمال زیاد عمدتا برای ایجاد استفراغ برای خلاص شدن از شر انگل‌های روده یا موهای بلند محافظ استفاده می‌شود.[۵۴] آنها به خوردن بارانک، زنبق دره، زغال اخته، سیاه‌دار سرخ، بادنجان تاجریزی، محصولات غلات و

گاومیش کوهان‌دار با ایستادن در جای خود در مقابل گرگ‌ها مقاومت می‌کند.

شاخه‌های نی معروف هستند.[۵۱]

در زمان کمبود غذا، گرگ‌ها لاشه می‌خورند.[۵۱] در مناطق اوراسیا با فعالیت‌های انسانی متراکم، بسیاری از جمعیت گرگ‌ها مجبورند تا حد زیادی با دام و زباله زندگی کنند.[۵۵] از آنجایی که طعمه‌ها در آمریکای شمالی همچنان در زیستگاه‌های مناسب با تراکم انسانی کم زندگی می‌کنند، گرگ‌های آمریکای شمالی فقط در شرایط سخت دام و زباله می‌خورند.[۵۶] همنوع خواری در زمستان‌های سخت در گرگ‌ها غیر معمول نیست، اغلب زمانی که دسته‌ها به گرگ‌های ضعیف یا زخمی حمله می‌کنند و ممکن است اجساد اعضای گله مرده را بخورند.[۵۱][۵۷]

تعامل با سایر شکارچی‌ها

[ویرایش]
گرگ‌ها شکار خود را در حالی که یک کفتار راه‌راه آنها را تماشا می کند، مصرف می کنند.

گرگ ها معمولاً در مناطقی که هر دوی آنها وجود دارند، بر دیگر گونه های سگ سانان تسلط دارند. در آمریکای شمالی، کشتار کایوت ها توسط گرگ ها رایج است، به ویژه در زمستان، زمانی که کایوت ها از کشتار گرگ ها تغذیه می کنند. گرگ‌ها ممکن است به مکان‌های لانه کایوت‌ها حمله کنند، توله‌هایشان را حفر کنند و آن‌ها را بکشند، هرچند به ندرت آنها را می‌خورند. هیچ سابقه ای از کشتن گرگ توسط کایوت ها وجود ندارد، اگرچه کایوت ها ممکن است گرگ ها را تعقیب کنند اگر تعداد آنها بیشتر باشد.[۵۸] بر اساس بیانیه مطبوعاتی وزارت کشاورزی ایالات متحده در سال 1921، گرگ کاستر با کایوت ها نیز برای هشدار در مورد خطر همکاری کردند. اگرچه آنها از کشتار گرگ تغذیه می کردند، اما او هرگز اجازه نداد به او نزدیک شوند.[۵۹] فعل و انفعالاتی در اوراسیا بین گرگ ها و شغال های طلایی مشاهده شده است که تعداد آنها در مناطقی با تراکم زیاد گرگ نسبتاً کم است.[۳۲][۵۸][۶۰] گرگ‌ها همچنین روباه‌های قرمز، قطبی و ترکمنی را می‌کشند، معمولاً در اختلافات بر سر لاشه‌ها، گاهی اوقات آنها را می‌خورند.[۳۲][۶۱]

خرس‌های قهوه‌ای معمولاً در اختلافات بر سر لاشه‌ها بر گله‌های گرگ غالب می‌شوند، در حالی که دسته‌های گرگ در هنگام دفاع از لانه‌شان بر خرس‌ها غالب می‌شوند. هر دو گونه بچه های یکدیگر را می کشند. گرگ ها خرس های قهوه ای را که می کشند می خورند، در حالی که به نظر می رسد خرس های قهوه ای فقط گرگ های جوان را می خورند.[۶۲] تعامل گرگ با خرس سیاه آمریکایی به دلیل تفاوت در ترجیحات زیستگاه بسیار نادرتر است. در موارد متعددی ضبط شده است که گرگ ها به طور فعال خرس های سیاه آمریکایی را در لانه های خود جستجو می کنند و آنها را بدون خوردن می کشند. برخلاف خرس‌های قهوه‌ای، خرس‌های سیاه آمریکایی اغلب در اختلافات بر سر کشتار در برابر گرگ‌ها شکست می‌خورند.[۶۳] گرگ‌ها نیز بر ولورین‌ها تسلط دارند و گاهی می‌کشند و آن‌هایی را که تلاش می‌کنند طعمه های گرگ ها را جمع کنند، تعقیب می‌کنند. ولورین ها در غارها یا بالای درختان از دست گرگ ها فرار می کنند.[۶۴]

گرگ ها ممکن است با گربه سانان مانند سیاه گوش اوراسیا که در جایی که گرگ ها حضور دارند از طعمه های کوچک تری تغذیه کنند و به رقابت بپردازند. [۶۵] و ممکن است توسط جمعیت های بزرگ گرگ سرکوب شود.[۶۶] گرگ ها در امتداد بخش هایی از کوه های راکی ​​و رشته کوه های مجاور با گرگ ها برخورد می کنند. گرگ ها معمولاً از برخورد با یکدیگر با شکار در ارتفاعات مختلف برای طعمه ها اجتناب می کنند. این کار در زمستان به علت کمبود غذا دشوارتر است. گرگ های گله‌ای معمولاً بر سایر گرگ‌ها تسلط دارند و می توانند کشتار آنها را بدزدند یا حتی آنها را بکشند.[۶۷] در حالی که برخوردهای تک به تک بیشتر تحت سلطه گربه‌سانان است و به همین ترتیب گرگ ها را می کشند.[۶۸] گرگ‌ها با تسلط بر قلمرو و فرصت‌های شکار، و برهم زدن رفتار گربه‌سانان، به طور گسترده‌تری بر پویایی و توزیع جمعیت شیر کوهی تأثیر می‌گذارند.[۶۹]فعل و انفعالات گرگ و ببر سیبری در خاوردور به خوبی مستند شده است، جایی که ببرها به طور قابل توجهی تعداد گرگ ها را کاهش می دهند، گاهی اوقات آنها تا حد انقراض محلی پیش رفتند.[۷۰][۶۵]

در اسرائیل، فلسطین، آسیای مرکزی و هند، گرگ ها ممکن است با کفتارهای راه‌راه معمولاً در اختلافات بر سر لاشه، مواجه شوند. کفتارهای راه راه در مناطقی که این دو گونه در تعامل هستند، به طور گسترده از لاشه‌های گرگ‌های کشته شده تغذیه می کنند. کفتارها یک به یک بر گرگ ها تسلط دارند و ممکن است آنها را شکار کنند،[۷۱] اما گله گرگ ها می توانند کفتارهای تنها یا بیش از حد شده را از بین ببرند.[۷۲][۷۳] حداقل یک مورد در اسرائیل وجود دارد که یک کفتار با گله گرگ معاشرت و همکاری کرده است.[۷۴] در دوران پلیستوسن، گرگ‌ها با کفتارهای خالدار همزیستی می‌کردند و از آن‌ها برتری نداشتند، و توانستند جایگاه غذایی مشابهی را اشغال کنند.[۷۵]

بیماری‌ها

[ویرایش]
تصویری از گرگ دارای جرب در حال خوردن طعمه.
گرگ با مرض جرب در پارک ملی یلواستون

چندین بیماری ویروسی می‌تواند توسط گرگ‌ها انتقال یابند که مهم‌ترین مورد آنها بیماری هاری، کروناویروس سگسانان، هپاتیت عفونی سگسانان، پاروو ویروس، پاپیلوماتیس و هاری سگ‌سانان است.[۷۶] گرگ‌ها میزبان اصلی هاری در روسیه، ایران، افغانستان و هند هستند.[۷۷] بر خلاف سگ‌ها، گرگ‌های مبتلا به بیماری هاری یا دیستمپر مقاومت بسیار زیادی در برابر این بیماری‌ها دارند و کشندگی این بیماری‌ها در آن‌ها ناچیز است.[۷۸] دورهٔ کمون بیماری هاری در گرگ‌ها بین ۸ تا ۲۱ روز است که در طول این مدت، میزبان (گرگ آلوده) دچار اضطراب شده و گروه را رها می‌کند و ممکن است تا ۸۰ کیلومتر (۵۰ مایل) در طول روز سفر کند. در طول این مدت، گرگ مبتلا هیچ گونه ترسی از انسان‌ها نشان نمی‌دهد و به‌طور کلی عموم حملات گرگ‌ها به انسان توسط گرگ‌های آلوده و بیمار رخ می‌دهد.[۷۶]

برخی از بیماری‌های باکتریایی منتقل‌شونده توسط گرگ‌ها عبارت‌اند از: تب مالت، بیماری لایم، تب شالیزار، تولارمی، سیاه زخم، سل گاوی و لیستریوسیس[۷۹] همچنین گرگ‌ها ممکن است ناقل انواع مختلف انگل‌های داخلی و خارجی باشند.

رفتار

[ویرایش]

ساختار اجتماعی

[ویرایش]
تصویری از سه گرگ که باهم بازی می کنند.
گرگ‌های هندی در باغ وحش میسوره

گرگ موجودی اجتماعی است.[۳۲] جمعیت گرگ‌ها آن از گله‌های مختلف و گرگ‌های تنها تشکیل شده است، اکثر گرگ‌هایِ تنها به طور موقت تنها هستند زیرا آنها از گله‌ی اولیه پراکنده می شوند تا گله خود را تشکیل دهند یا به گله دیگری بپیوندند.[۸۰]خانواده هسته ای، واحد اصلی اجتماعی گرگ‌ها است که از یک جفت نر و ماده همراه با فرزندانشان تشکیل شده است.[۳۲] میانگین اندازه گله در آمریکای شمالی 8 گرگ و در اروپا 5.5 گرگ است.[۸۱] میانگین متوسط اعضای گله ​​در سراسر اوراسیا از یک خانواده هشت گرگِ (دو بالغ، نوجوانان و کودکان) تشکیل شده است،[۳۲] یا گاهی دو یا سه خانواده از این قبیل در یک گله مشخص با هم.[۸۲] یا نمونه هایی از گله های فوق العاده بزرگ متشکل از 42 گرگ نیز شناخته شده است.[۸۳] سطح کورتیزول در گرگ ها با مرگ یکی از اعضای گله به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.[۸۴] در زمان وفور طعمه‌های ناشی از زایمان یا مهاجرت، گله‌های مختلف گرگ ممکن است به طور موقت به یکدیگر بپیوندند.[۳۲]

فرزندان معمولاً 10 تا 54 ماه قبل از پراکنده شدن در گله می مانند.[۸۵] محرک های پراکندگی شامل شروع بلوغ جنسی و رقابت درون گله برای غذا است.[۸۶] مسافت طی شده توسط گرگ هایی که پراکنده شده اند بسیار متفاوت است. برخی در مجاورت گله والدین خود می‌مانند، در حالی که افراد دیگر ممکن است مسافت‌های زیادی را به بیش از ۲۰۶ کیلومتر (۱۲۸ مایل)، ۳۹۰ کیلومتر (۲۴۰ مایل) و تا ۶۷۰ کیلومتر (۴۲۰ مایل) از گله‌ی والدین خود طی کنند.[۸۷] یک گله جدید معمولاً توسط یک نر و ماده پراکنده شده‌ی نامرتبط (از لحاظ پیوند خونی) ایجاد می شود که با هم در جستجوی منطقه ای عاری از سایر گله‌های گرگ رقیب هستند.[۸۸] گله های گرگ به ندرت گرگ های دیگر را در گله خود می پذیرند و معمولاً آنها را می کشند. در موارد نادری که گرگ‌های دیگر به فرزندخواندگی گرفته می‌شوند، فرزندخوانده معمولا همیشه یک گرگ نابالغ یک تا سه ساله است و بعید است که برای جفت‌گیری با جفت خود مقابله کند. نرهای فرزندخوانده شده ممکن است با یک گله ماده در دسترس جفت گیری کنند و سپس گله خود را تشکیل دهند. در برخی موارد، یک گرگِ تنها در یک گله به فرزندی گرفته می شود تا جایگزین یک فرزند مرده شود.[۶]

گرگ ها موجودات قلمروطلبی هستند و عموماً قلمرو هایی بسیار بزرگتر از آن چیزی که برای زنده ماندن نیاز دارند ایجاد می کنند تا از ثبات وجود طعمه برای شکار اطمینان حاصل کنند. اندازه قلمرو تا حد زیادی به مقدار طعمه در دسترس و سن توله های گله بستگی دارد. در مناطقی با جمعیت طعمه‌ی کم،[۸۹] یا زمانی که توله ها به سن شش ماهگی می رسند که نیازهای تغذیه ای مشابه بزرگسالان دارند، گرگ‌ها تمایل به افزایش اندازه قلمروی خود دارند.[۹۰] گله‌های گرگ دائماً در جستجوی طعمه سفر می‌کنند و هر روز تقریبا فقط 9% (به طور متوسط ​​​​5 کیلومتر در روز-16 مایل در روز) از قلمروی خود را می توانند نگهبانی دهند. مرکز قلمرو آنها به طور متوسط ​​35 کیلومتر مربع (14 مایل مربع) است که 50٪ از وقت خود را در آنجا می گذرانند.[۸۹] تراکم طعمه در حاشیه قلمرو بسیار بیشتر است اما با این وجود گرگ ها تمایل دارند از شکار در حاشیه محدوده خود اجتناب کنند تا از رویارویی‌های مرگبار با گله های همسایه خودداری کنند.[۹۱] کوچکترین قلمرو ثبت شده در اختیار گله ای متشکل از شش گرگ در شمال شرقی مینه سوتا بود که حدود 33 کیلومتر مربع (13 مایل مربع) را اشغال می کرد، در حالی که بزرگترین آن در اختیار یک گله 10 گرگ آلاسکایی با وسعت 6272 کیلومتر مربع (۴۲۲ مایل مربع) بود.[۹۰] دسته‌های گرگ معمولاً در قلمروی خود مستقر هستند و محدوده‌های معمول خود را تنها در زمان کمبود شدید غذا ترک می‌کنند.[۳۲] دعواها بر سر قلمرو یکی از دلایل اصلی مرگ و میر گرگ ها هستند، یک مطالعه به این نتیجه رسید که 14 تا 65 درصد از مرگ و میر گرگ ها در مینه‌سوتا و پارک ملی و منطقه حفاظت شده دنالی به دلیل گرگ های دیگر بوده است.[۹۲]

ارتباط برقرار کردن

[ویرایش]

گرگ ها با استفاده از صدا، حالت بدن، بو، لمس و چشیدن ارتباط برقرار می کنند.[۹۳] فازهای ماه هیچ تاثیری بر صدای گرگ ندارند و علیرغم باور عمومی، گرگ ها در ماه زوزه نمی کشند.[۹۴] گرگ ها معمولاً قبل و بعد از شکار برای جمع آوری گله، برای هشدار دادن به ویژه در محل لانه‌ی خود، برای یافتن موقعیت یکدیگر در هنگام طوفان، عبور از قلمرویی ناآشنا و برقراری ارتباط در فواصل دور، زوزه می کشند.[۹۵] زوزه گرگ تحت شرایط خاصی در مناطقی حتی تا 100 کیلومتر مربع (56 مایل مربع) شنیده می شود. گرگ ها به اندازه‌ی سگ‌ها در رویارویی‌ها با دیگران به طور بلند و مداوم واق‌واق نمی کنند بلکه چند بار واق‌واق می‌کنند و سپس از خطری که احساس می‌کنند عقب‌نشینی می‌کنند.[۹۶][۹۷] گرگ های پرخاشگر یا خودجوش با حرکات آهسته و عمدی، بدن خود را بالا برده و یال های خود را برآمده می کنند، در حالی که گرگ های مطیع بدن خود را پایین می آورند، خز خود را صاف می کنند و گوش و دم خود را پایین می آورند.[۹۸]

نشانه گذاری‌های بویایی شامل ادرار، مدفوع و رایحه های پیش پا و غدد مقعدی است. این در قلمروها نشانه‌ی موثرتری از زوزه کشیدن است که اغلب با علامت خراشیدن نشان داده می‌شود. گرگ ها وقتی با نشانه‌هایی از گرگ های گله‌های دیگر مواجه می شوند، میزان عطر و بوی خود را افزایش می دهند. گرگ‌های تنها به ندرت علامت‌گذاری می‌کنند، اما جفت‌هایی که به‌تازگی باهم جفت‌شده اند بیشترین عطر را نشان می‌دهند.[۹۹] علامت‌های گرگ‌ها معمولاً در هر ۲۴۰ متر (۲۶۰ یارد) در سراسر قلمرو در مسیرهای سفرها و تقاطع‌های معمولی باقی می‌مانند. چنین نشانگرها می توانند دو تا سه هفته دوام بیاورند،[۹۰] و معمولاً در نزدیکی صخره ها، تخته سنگ ها، درختان یا اسکلت حیوانات بزرگ قرار می گیرند.[۳۲] ادرار کردن با پای بلند کرده به عنوان یکی از مهم ترین اشکال ارتباط بویایی در گرگ در نظر گرفته می شود و 60 تا 80 درصد از تمام علائم بویایی مشاهده شده را تشکیل می دهد. [۱۰۰]

تولیدمثل

[ویرایش]
Photograph of a pair of mating wolves
جفت گیری گرگ های کره‌ای در ژاپن

گرگ ها تک همسر هستند که معمولاً تا آخر عمر با جفت خود می مانند اما اگر یکی از این جفت ها بمیرد، جفت دیگری به سرعت پیدا می شود.[۱۰۱] در گرگ ها آمیزش خویشاوندی در جایی که امکان برون زادآوری باشد رخ نمی دهد.[۱۰۲] گرگ ها در سن دو سالگی بالغ می شوند و از سه سالگی به بلوغ جنسی می رسند.[۱۰۱] سن اولین تولید مثل در گرگ ها تا حد زیادی به عوامل محیطی بستگی دارد: زمانی که غذا فراوان است، یا زمانی که جمعیت گرگ ها به شدت مدیریت می شود؛ گرگ ها می توانند توله ها را در سنین پایین تر پرورش دهند تا از منابع بهتر بهره برداری کنند. ماده‌ها هر ساله قادر به تولید توله گرگ هستند که میانگین آن سالانه یک توله است.[۱۰۳] دوره فحلی و گاوبانگی ‌گرگ‌ها از نیمه دوم زمستان شروع می شود و به مدت دو هفته ادامه می یابد.[۱۰۱]

Photograph of wolf pups stimulating their mother to regurgitate some food
توله‌های گرگ ایبری که مادر خود را تحریک می‌کنند تا مقداری غذا را پس بگیرد

گرگ‌ها معمولا در فصل تابستان برای توله‌ها لانه می‌سازند. هنگام ساختن لانه‌، ماده‌ها از پناهگاه‌های طبیعی مانند شکاف‌هایی در سنگ‌ها، صخره‌های آویزان بر سواحل رودخانه‌ها و حفره‌هایی که با پوشش گیاهی ضخیم پوشیده شده‌اند، استفاده می‌کنند. گاهی اوقات، لانه مناسب حیوانات کوچکتر مانند روباه، گورکن یا مارموت ها است. یک لانه اختصاصی‌شده اغلب عریض می شود و تا حدی بازسازی می شود. در موارد نادر، گرگ‌های ماده خود گودال‌هایی را حفر می‌کنند که معمولاً کوچک و کوتاه با یک تا سه دهانه هستند. لانه معمولاً بیش از ۵۰۰ متر (۵۵۰ یارد) دورتر از منبع آب ساخته می شود و معمولاً رو به جنوب است، جایی که می توان با قرار گرفتن در معرض نور خورشید بهتر گرم شد و برف می تواند سریعتر آب شود. مکان های استراحت، مکان های بازی توله ها و برای ذخیره بقایای غذا معمولاً در اطراف لانه گرگ ها یافت می شود. بوی ادرار و غذای فاسد که از ناحیه انبوه بیرون می آید اغلب پرندگان لاشخور مانند زاغی و زاغ را به خود جذب می کند. اگرچه گرگ ها عمدتاً از مناطقی که در دید انسان هستند اجتناب می کنند، اما شناخته شده است که گرگ ها در نزدیکی محل سکونت، جاده های آسفالت شده و راه آهن لانه می کنند.[۱۰۴] در طول بارداری، گرگ‌های ماده در لانه‌ای می‌مانند که دور از منطقه پیرامونی قلمروشان قرار دارد، جایی که برخورد خشونت‌آمیز با گله‌های دیگر کمتر اتفاق می‌افتد.[۱۰۵]

دوره بارداری 62 تا 75 روز طول می کشد و نوزادان معمولاً در ماه های بهار یا اوایل تابستان در مکان های بسیار سرد مانند توندرا متولد می شوند. ماده‌های جوان چهار تا پنج نوزاد و زنان مسن‌تر از شش تا هشت نوزاد تا 14 توله به دنیا می‌آورند. میزان مرگ و میر توله‌ها 60 تا 80 درصد است.[۱۰۶] توله‌های تازه متولد شده شبیه به سگ‌های ژرمن شپرد هستند.[۱۰۷] آنها نابینا و ناشنوا به دنیا می آیند و با خز کوتاه و نرم خاکستری مایل به قهوه ای پوشیده شده اند. وزن آنها در بدو تولد 300-500 گرم (10 1⁄2-17 3⁄4 اونس) است و بعد از 9 تا 12 روز شروع به دیدن می کنند. دندان‌های شیری پس از یک ماه درمی‌آیند. توله‌ها اولین بار بعد از سه هفته از لانه‌ی خود خارج می‌شوند. در سن یک‌ونیم ماهگی، آن‌ها به اندازه‌ای چابک می‌شوند که بتوانند از خطر فرار کنند. مادرِ گرگ‌ها در چند هفته اول از لانه بیرون نمی‌روند و به جفت خود وابسته‌اند تا غذا را برای خود و توله‌هایشان تأمین کنند. توله‌ها از سن سه تا چهار هفته شروع به خوردن غذای جامد می‌کنند. آن‌ها در چهار ماه اول زندگی خود رشد سریعی دارند: در این مدت، وزن یک توله می‌تواند تقریباً ۳۰ برابر افزایش یابد.[۱۰۶][۱۰۸] توله‌های گرگ از سن سه هفته‌گی شروع به بازی با یکدیگر می‌کنند، هرچند برخلاف توله‌های کایوت و روباه‌ها، گاز گرفتن آن‌ها ملایم و کنترل‌شده است. درگیری‌های واقعی برای تعیین سلسله‌مراتب معمولاً در سن پنج تا هشت هفتگی رخ می‌دهد. این در تضاد با توله‌های کایوت و روباه‌هاست که ممکن است حتی پیش از نشان دادن رفتار هایی برای بازی کردن، شروع به درگیری کنند.[۱۰۹] تا پاییز، توله ها به اندازه کافی بالغ می شوند تا بزرگسالان را در شکار طعمه های بزرگ همراهی کنند.[۱۰۵]

شکار و تغذیه

[ویرایش]
Aerial photograph a bull elk in winter being pursued by four wolves
گرگ ها در تعقیب یک گاو نر

گرگ‌های تنها یا جفت‌ها معمولاً نسبت به دسته‌های بزرگ درصد موفقیت بیشتری در شکار دارند. گه‌گاه مشاهده شده است که گرگ های تنها طعمه های بزرگی مانند گوزن، گاومیش کوهی و موسکوکس را بدون کمک می کشند.[۱۱۰][۱۱۱] اندازه شکارهای یک گله‌ی گرگ به تعداد توله‌هایی که در زمستان قبل زنده مانده‌اند، بقای بزرگسالان و میزان پراکنده شدن گرگ‌ها از گله مربوط می‌شود. تعداد شکار معمول، ۴ گوزن برای چهار گرگ است و برای گاومیش کوهان دار امریکایی یک گرگ بزرگ موفق تر است.[۱۱۲] گرگ ها هنگام شکار در قلمرو خود حرکت می کنند و از مسیرهای مشابه برای مدت طولانی استفاده می کنند.[۱۱۳] گرگ ها شکارچیان شبانگاه هستند. در طول زمستان، یک گله در گرگ و میش اوایل غروب شروع به شکار می کند و تمام شب را و ده ها کیلومتر را طی می کند. گاهی اوقات شکار طعمه های بزرگ در طول روز اتفاق می افتد. در طول تابستان، گرگ ها معمولاً به شکار جداگانه تمایل دارند، در کمین شکار خود می نشینند و به ندرت تعقیب می کنند.[۱۱۴]

هنگام شکار طعمه های بزرگ، گرگ ها سعی می کنند فردی را از گروه خود جدا کنند.[۱۱۵] در صورت موفقیت، یک گله گرگ می تواند بازی را به زمین بیاندازد که روزها به آن غذا می دهد، اما یک اشتباه در قضاوت می تواند منجر به آسیب جدی یا مرگ شود. بیشتر طعمه های بزرگ سازگاری ها و رفتارهای دفاعی را توسعه داده اند. گرگ ها هنگام تلاش برای پایین آوردن گاومیش کوهان دار امریکایی، گوزن، گوزن، موسکوکسن و حتی توسط یکی از کوچکترین طعمه های سم دارشان، گوزن دم سفید، کشته شده اند. با طعمه های کوچکتر مانند بیش از حد، غازها و خرگوش ها، خطری برای گرگ وجود ندارد.[۱۱۶] اگرچه مردم اغلب بر این باورند که گرگ ها می توانند به راحتی بر هر طعمه خود غلبه کنند، اما میزان موفقیت آنها در شکار طعمه سم دار معمولاً پایین است.[۱۱۷]

Photograph of two wolves eating a deer carcass at night
دو گرگ از یک گوزن دم-سفید تغذیه می کنند

گرگ باید طعمه در حال فرار خود را تعقیب کند و به سود خود بپردازد، با گاز گرفتن موهای ضخیم و مخفی شدن آن، سرعت آن را کاهش دهد و سپس آنقدر آن را غیرفعال کند تا شروع به تغذیه کند.[۱۱۶] گرگ‌ها ممکن است طعمه‌های بزرگ را زخمی کنند و ساعت‌ها قبل از کشتن آن‌ها به دلیل از دست دادن خون، دراز بکشند و در نتیجه خطر آسیب به خود را کاهش دهند.[۱۱۸] با طعمه های متوسط ​​مانند گوزن یا گوسفند، گرگ ها با گاز گرفتن گلو، قطع رگ های عصبی و شریان کاروتید می کشند و در نتیجه باعث مرگ حیوان در عرض چند ثانیه تا یک دقیقه می شوند. با طعمه های کوچک موش مانند، گرگ ها در یک کمان بلند می پرند و آن را با پنجه های جلویی خود بی حرکت می کنند.[۱۱۹]

هنگامی که طعمه پایین می آید، گرگ ها با هیجان شروع به تغذیه می کنند، لاشه را در همه جهات می شکافند و می کشند، و تکه های بزرگی از آن را می پیچند.[۱۲۰] جفت مولد معمولاً غذا را در انحصار خود در اختیار دارند تا به تولید توله‌ها ادامه دهند. هنگامی که غذا کمیاب است، این کار به هزینه سایر اعضای خانواده، به خصوص غیر توله ها انجام می شود.[۱۲۱] گرگ‌ها معمولاً با فرو بردن اندام‌های داخلی بزرگ‌تر مانند قلب، کبد، ریه‌ها و پوشش معده شروع به تغذیه می‌کنند. کلیه ها و طحال پس از قرار گرفتن در معرض آنها خورده می شوند و به دنبال آن ماهیچه ها می خورند.[۱۲۲] یک گرگ می تواند 15 تا 19 درصد وزن بدن خود را در یک وعده بخورد.[۵۰]

وضعیت و حفاظت

[ویرایش]

جمعیت جهانی گرگ‌ها در سال 2003 حدود 300 هزار قلاده تخمین زده شده است.[۱۲۳] کاهش جمعیت گرگ از دهه 1970 متوقف شده است. این امر باعث ایجاد استعمار قلمرو و معرفی مجدد گونه در بخش‌هایی از محدوده سابق گرگ‌ها در نتیجه حمایت قانونی، تغییر کاربری زمین‌ها و انتقال جمعیت روستا به شهرها شده است. رقابت با انسان برای دام و گونه های برای شکار، نگرانی در مورد خطری که گرگ برای مردم ایجاد می کند و تکه تکه شدن زیستگاه آن، تهدیدی مداوم برای گرگ است. با وجود این تهدیدات، اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت به دلیل دامنه نسبتاً گسترده و جمعیت پایدار گرگ‌ها، آنها را در رده «کمترین نگرانی» در فهرست سرخ خود طبقه بندی می کند. گونه‌ی گرگ‌ خاکستری در ضمیمه دوم کنوانسیون تجارت بین‌المللی گونه‌های جانوران و گیاهان وحشی در معرض انقراض فهرست شده است، به این معنی که تجارت بین‌المللی این گونه (شامل قطعات و مشتقات) تحت نظارت آنها است. با این حال، جمعیت‌های گرگ در بوتان، هند، نپال و پاکستان در پیوست شماره 1 فهرست شده‌اند که تجارت بین‌المللی تجاری نمونه های وحشی را ممنوع می‌کند.[۱۲۴]

آمریکای شمالی

[ویرایش]
Photograph of a wolf running on a grassy plain with enclosing fence in background
گرگ مکزیکی اسیر در پناهگاه حیات وحش ملی سویلتا در نیومکزیکو، به عنوان بخشی از معرفی مجدد

در کانادا، 50هزار تا 60هزار گرگ در 80% از محدوده تاریخی خود زندگی می کنند، که کانادا را به پایگاه مهمی برای گونه گرگ های خاکستری تبدیل می کند.[۱۲۵] طبق قوانین کانادا، مردم اولین ملل می توانند گرگ‌ها را بدون محدودیت شکار کنند، اما دیگران باید برای فصل شکار و تله مجوز بگیرند. سالیانه نزدیک به 4هزار گرگ در کانادا قتل‌وعام می‌شوند.[۱۲۶] گرگ یک گونه حفاظت شده در پارک های ملی تحت قانون پارک های ملی کانادا است.[۱۲۷] در آلاسکا، 7 تا 11هزار گرگ در 85% از مساحت 1,517,733 کیلومتر مربع (586000 مایل مربع) این ایالت یافت می شود. گرگ ها ممکن است با مجوز شکار به دام بیفتند. سالانه حدود 1200 گرگ کشته می شوند.[۱۲۸]

در ایالات متحده به هم پیوسته، کاهش گرگ به دلیل گسترش کشاورزی، نابودی گونه های اصلی طعمه گرگ مانند گاومیش کوهان دار آمریکایی، و کمپین های نابودی بود.[۱۲۵] گرگ‌ها تحت قانون گونه‌های در معرض خطر (ESA) در سال 1973 محافظت شدند و از آن زمان به لطف استعمار مجدد طبیعی و معرفی مجدد در یلوستون و آیداهو به بخش‌هایی از محدوده قبلی خود بازگشتند.[۱۲۹] جمعیت مجدد گرگ ها در غرب میانه ایالات متحده در ایالت های دریاچه های بزرگ مینه سوتا، ویسکانسین و میشیگان متمرکز شده است، جایی که تعداد گرگ ها تا سال 2018 به بیش از 4000 رسیده است.[۱۳۰] گرگ ها همچنین بخش اعظم منطقه کوه های راکی ​​شمالی و شمال غربی را اشغال می کنند، با جمعیت کل بیش از 3000 تا دهه 2020.[۱۳۱] در مکزیک و بخش‌هایی از جنوب غربی ایالات متحده، دولت‌های مکزیک و ایالات متحده از سال 1977 تا 1980 در گرفتن تمام گرگ‌های مکزیکی باقی‌مانده در طبیعت برای جلوگیری از انقراض آنها همکاری کردند و برنامه‌های پرورش در اسارت را برای معرفی مجدد ایجاد کردند.[۱۳۲] از سال 2024، جمعیت گرگ مکزیکی که مجدداً معرفی شده است، بیش از 250 نفر است.[۱۳۳]

اوراسیا

[ویرایش]
Map showing the wolf's range in Europe and surrounding areas
جمعیت گرگ‌ها در اروپا

اروپا، به استثنای روسیه، بلاروس و اوکراین، 17000 گرگ در بیش از 28 کشور دارد.[۱۳۴] در بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا، گرگ تحت کنوانسیون 1979 برن ​​در مورد حفاظت از حیات وحش و زیستگاه های طبیعی اروپا (ضمیمه 2) و دستورالعمل 92/43/EEC شورای 1992 در مورد حفاظت از زیستگاه های طبیعی و وحشی محافظت می شود. جانوران و گیاهان (پیوست II و IV). در بسیاری از کشورهای اروپایی حمایت قانونی گسترده ای وجود دارد، اگرچه استثنائات ملی نیز وجود دارد.[۱۳۵][۱۳۶]

گرگ‌ها قرن‌ها در اروپا مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، در بریتانیای کبیر تا سال 1684، در ایرلند تا سال 1770، در اروپای مرکزی تا سال 1899، در فرانسه در دهه 1930، و در بسیاری از مناطق اسکاندیناوی در اوایل دهه 1970 نابود شدند. آنها در بخش هایی از فنلاند، اروپای شرقی و اروپای جنوبی به حیات خود ادامه دادند.[۱۳۷] از سال 1980، گرگ های اروپایی دوباره برگشته و به بخش هایی از محدوده قبلی خود گسترش یافته اند. به نظر می رسد زوال اقتصاد سنتی دامداری و روستایی به نیاز به نابود کردن گرگ در بخش هایی از اروپا پایان داده است.[۱۲۶] در سال 2016، تخمین‌ها از تعداد گرگ‌ها عبارتند از: 4000 گرگ در بالکان، 3460 تا 3849 گرگ در کوه‌های کارپات، 1700 تا 2240 گرگ در کشورهای بالتیک، 1100 تا 2400 گرگ در شبه‌جزیره ایتالیا و حدود 2500 گرگ در شبه‌جزیره ایتالیا و 250 تا 250 شبه‌جزیره غربی.[۱۳۴] در مطالعه ای در مورد حفاظت از گرگ در سوئد، مشخص شد که مخالفت کمی بین سیاست های اتحادیه اروپا و مقامات سوئدی که سیاست داخلی را اجرا می کنند وجود دارد.[۱۳۸]

در اتحاد جماهیر شوروی سابق، جمعیت گرگ‌ها با وجود کمپین‌های کشتار در مقیاس بزرگ در دوران شوروی، بسیاری از محدوده تاریخی خود را حفظ کرده‌اند. تعداد آنها از 1500 در گرجستان، تا 20000 در قزاقستان و تا 45000 در روسیه متغیر است..[۱۳۹] در روسیه، گرگ به دلیل حمله به دام ها به عنوان یک آفت در نظر گرفته می شود و مدیریت گرگ به معنای کنترل تعداد آنها با از بین بردن آنها در طول سال است. تاریخ روسیه در قرن گذشته نشان می دهد که کاهش شکار منجر به فراوانی گرگ می شود.[۱۴۰] دولت روسیه به پرداخت جوایز برای گرگ ها ادامه داده است و به نظر نمی رسد برداشت سالانه 20 تا 30 درصد تأثیر قابل توجهی بر تعداد آنها داشته باشد.[۱۴۱]

Image of a wolf at night with glowing eyes
گرگی در اسرائیل جنوبی

در خاورمیانه، تنها اسرائیل و عمان به گرگ ها حمایت قانونی صریح می دهند.[۱۴۲] اسرائیل از سال 1954 از گرگ های خود محافظت کرده است و با اجرای موثر سیاست های حفاظتی، جمعیت متوسطی 150 نفری را حفظ کرده است. این گرگ ها به کشورهای همسایه نقل مکان کرده اند. تقریباً 300 تا 600 گرگ در شبه جزیره عربستان زندگی می کنند.[۱۴۳] به نظر می رسد گرگ در ایران نیز گسترده است.[۱۴۴] جمعیت ترکیه حدود 7000 گرگ تخمین زده می شود.[۱۴۵] در خارج از ترکیه، جمعیت گرگ در خاورمیانه ممکن است 1000 تا 2000 باشد..[۱۴۲]

در جنوب آسیا، مناطق شمالی افغانستان و پاکستان پایگاه مهمی برای گرگ ها هستند. گرگ از سال 1972 در هند محافظت می شود.[۱۴۶] گرگ هندی در ایالات گجرات، راجستان، هاریانا، اوتار پرادش، مادهیا پرادش، ماهاراشترا، کارناتاکا و آندرا پرادش پراکنده شده است.[۱۴۷]تا سال 2019، تخمین زده می شود که حدود 2000 تا 3000 گرگ هندی در این کشور وجود داشته باشد.[۱۴۸] در شرق آسیا، جمعیت مغولستان 10000 تا 20000 نفر است. در چین، هیلونگجیانگ تقریباً 650 گرگ، سین کیانگ دارای 10000 گرگ و تبت دارای 2000 گرگ است.[۱۴۹] شواهد نشان می دهد که گرگ ها در سراسر سرزمین اصلی چین وجود دارند.[۱۵۰] گرگ ها از نظر تاریخی در چین مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند، اما از سال 1998 مورد حمایت قانونی قرار گرفته اند..[۱۵۱] آخرین گرگ ژاپنی در سال 1905 دستگیر و کشته شد.[۱۵۲]

رابطه گرگ‌ها و انسان‌ها

[ویرایش]

در فرهنگ

[ویرایش]

در رسوم اجدادی، دین و افسانه

[ویرایش]
بر اساس اساطیر رومی یک گرگ ماده رموس و رمولوس را بزرگ کرد

گرگ یک نقش مایه مشترک در اساطیر و کیهان شناسی مردمان در سراسر محدوده تاریخی آن است. یونانیان باستان گرگ ها را با آپولون، خدای نور و نظم مرتبط می دانستند.[۱۵۳] رومیان باستان گرگ را با خدای جنگ و کشاورزی خود بهرام پیوند دادند,[۱۵۴] و معتقد بودند که بنیانگذاران شهرشان، رومولوس و رموس، توسط یک گرگ شیر خورده اند.[۱۵۵] اساطیر نورس شامل گرگ غول پیکر ترسناک فنریر است،[۱۵۶] و گری و فرکی، حیوانات خانگی وفادار اودین.[۱۵۷]

در نجوم چینی، گرگ نماینده سیریوس و نگهبان دروازه بهشت ​​است. در چین، گرگ به طور سنتی با طمع و ظلم همراه بود و القاب گرگ برای توصیف رفتارهای منفی مانند ظلم ("قلب گرگ")، بی اعتمادی ("نگاه گرگ") و هوسبازی ("گرگ-جنس") استفاده می شد. در هر دو آیین هندو و بودیسم، گرگ توسط خدایان محافظ سوار می شود. در هندوئیسم ودایی، گرگ نماد شب است و بلدرچین در روز باید از آرواره هایش فرار کند. در بودیسم تانتریک، گرگ ها به عنوان ساکنان قبرستان ها و ویران کننده اجساد به تصویر کشیده می شوند.[۱۵۶]

در افسانه خلقت پاونی، گرگ اولین حیوانی بود که به زمین آورده شد. زمانی که انسان ها آن را کشتند، با مرگ، نابودی و از دست دادن جاودانگی مجازات شدند.[۱۵۸] برای Pawnee، سیریوس "ستاره گرگ" است و ناپدید شدن و ظهور مجدد آن به معنای حرکت گرگ به جهان ارواح است. هم پاونی و هم بلک فوت کهکشان راه شیری را "ردپای گرگ" می نامند.[۱۵۹] گرگ همچنین یک نماد مهم تاج برای قبیله های شمال غرب اقیانوس آرام مانند کواکواکاواکو است.[۱۵۶]

مفهوم تبدیل مردم به گرگ و برعکس در بسیاری از فرهنگ ها وجود داشته است. یکی از اسطوره های یونانی از تبدیل شدن لیکائون به گرگ توسط زئوس به عنوان مجازات اعمال شیطانی خود می گوید.[۱۶۰] افسانه گرگ نما در فولکلور اروپایی گسترده شده است و شامل افرادی می شود که به میل خود به گرگ تبدیل می شوند تا به دیگران حمله کنند و آنها را بکشند.[۱۶۱] ناواهوها به طور سنتی معتقد بودند که جادوگران با پوشیدن پوست گرگ به گرگ تبدیل می شوند و مردم را می کشند و به قبرستان حمله می کنند.[۱۶۲] دنائنا معتقد بودند که گرگ ها زمانی مرد بوده اند و آنها را برادر می دانستند.[۱۵۳]

در افسانه و ادبیات

[ویرایش]

ازوپ در چندین افسانه‌هایش گرگ‌ها را به تصویر می‌کشد که با دغدغه‌های دنیای ساکن و گوسفندداری یونان باستان بازی می‌کردند. معروف ترین او افسانه «پسری که گرگ گریه می کرد» است که متوجه کسانی است که آگاهانه زنگ خطر را به صدا در می آورند و عبارت اصطلاحی «گرگ گریه کردن» از آن گرفته شده است. برخی از افسانه‌های دیگر او بر حفظ اعتماد بین چوپان‌ها و سگ‌های نگهبان در هوشیاری آنها در برابر گرگ‌ها و همچنین نگرانی از رابطه نزدیک بین گرگ و سگ متمرکز است. اگرچه ازوپ از گرگ ها برای هشدار دادن، انتقاد و اخلاقی کردن رفتار انسان استفاده می کرد، اما تصویرهای او به تصویر گرگ به عنوان یک حیوان فریبکار و خطرناک افزود. کتاب مقدس از تصویری از گرگ دراز کشیده با بره در یک دید اتوپیایی از آینده استفاده می کند. در عهد جدید، گفته می‌شود که عیسی از گرگ‌ها به‌عنوان نمونه‌ای از خطراتی که پیروانش که او آنها را به عنوان گوسفند معرفی می‌کند، در صورت پیروی از او، با آن‌ها استفاده کرده است.[۱۶۳]

An illustration of Red Riding Hood meeting the wolf
کلاه قرمزی (1883)، گوستاو دوره

ایزنگریم گرگ، شخصیتی که برای اولین بار در شعر لاتین قرن دوازدهم یسنگریموس ظاهر شد، شخصیت اصلی در چرخه رینارد است، جایی که او برای اشراف پایین ایستاده است، در حالی که حریف او، رینارد روباه، نماینده قهرمان دهقان است. ایزنگریم برای همیشه قربانی شوخ طبعی و بی رحمی رینارد است که اغلب در پایان هر داستان می میرد.[۱۶۴] داستان "کلاه قرمزی کوچولو" که برای اولین بار در سال 1697 توسط چارلز پرو نوشته شد، در نظر گرفته می شود که به شهرت منفی گرگ در جهان غرب کمک بیشتری کرده است. گرگ بد بزرگ به عنوان یک شرور به تصویر کشیده می شود که قادر به تقلید از گفتار انسان و پنهان کردن خود با لباس انسان است. این شخصیت به عنوان یک شکارچی جنسی تمثیلی تعبیر شده است.[۱۶۵] شخصیت‌های گرگ شرور در سه خوک کوچک و گرگ و هفت بز جوان نیز حضور دارند.[۱۶۶] شکار گرگ‌ها و حملات آن‌ها به انسان‌ها و دام‌ها در ادبیات روسی برجسته است و در آثار لئو تولستوی، آنتون چخوف، نیکولای نکراسوف، ایوان بونین، لئونید پاولوویچ سابانیف و دیگران گنجانده شده است. جنگ و صلح تولستوی و دهقانان چخوف هر دو صحنه هایی دارند که در آن گرگ ها با سگ های شکاری و برزوآ شکار می شوند.[۱۶۷] او در موزیکال پیتر و گرگ، گرگی را به دلیل خوردن اردک دستگیر می کند، اما از او نجات می یابد و به باغ وحش فرستاده می شود.[۱۶۸]

گرگ ها از جمله شخصیت های اصلی کتاب جنگل رودیارد کیپلینگ هستند. تصویر او از گرگ‌ها پس از مرگ توسط زیست‌شناسان گرگ‌ها به‌خاطر نمایش گرگ‌ها مورد ستایش قرار گرفته است: آنها به جای شرور یا پرخور بودن، همانطور که در تصویر گرگ‌ها در زمان انتشار کتاب رایج بود، در گروه‌های خانوادگی دوست‌داشتنی زندگی می‌کنند و از آنها استفاده می‌کنند. تجربه اعضای سالمند ناتوان اما با تجربه.[۱۶۹] کتاب خاطرات تخیلی فارلی موات در سال 1963، هرگز گرگ گریه نکن، به طور گسترده ای به عنوان محبوب ترین کتاب در مورد گرگ ها در نظر گرفته می شود که در یک فیلم هالیوودی اقتباس شده و چندین دهه پس از انتشار در چندین مدرسه تدریس شده است. اگرچه به دلیل تغییر نگرش عمومی در مورد گرگ ها با به تصویر کشیدن آنها به عنوان دوست داشتنی، همکار و نجیب، به دلیل ایده آل سازی گرگ ها و عدم دقت واقعی آن مورد انتقاد قرار گرفته است.[۱۷۰][۱۷۱][۱۷۲]

درگیری ها

[ویرایش]

به نظر می رسد حضور انسان باعث استرس گرگ ها می شود، همانطور که با افزایش سطح کورتیزول در مواردی مانند ماشین برفی در نزدیکی قلمرو آنها مشاهده می شود.[۱۷۳]

شکار دام

[ویرایش]
Black and white photograph of a dead wolf with "The Allendale Wolf" written on the bottom
کارت پستال 1905 از گرگ هگزام، گرگ فراری که به دلیل کشتن دام در انگلیس تیراندازی شد

نابودی دام یکی از دلایل اصلی شکار گرگ بوده است و می تواند برای حفاظت از گرگ مشکل جدی ایجاد کند. تهدید شکار گرگ علاوه بر ایجاد خسارات اقتصادی، استرس زیادی را بر تولیدکنندگان دام وارد می‌کند و هیچ راه‌حلی برای جلوگیری از چنین حملاتی به جز از بین بردن گرگ‌ها یافت نشده است.[۱۷۴] برخی کشورها از طریق برنامه های غرامت یا بیمه دولتی به جبران خسارات اقتصادی گرگ ها کمک می کنند.[۱۷۵] حیوانات اهلی طعمه آسانی برای گرگ ها هستند، زیرا آنها تحت حمایت دائمی انسان پرورش یافته اند و بنابراین نمی توانند به خوبی از خود دفاع کنند.[۱۷۶] گرگ ها معمولاً زمانی که طعمه های وحشی از بین می روند به حمله به دام متوسل می شوند.[۱۷۷] در اوراسیا، بخش بزرگی از رژیم غذایی برخی از جمعیت‌های گرگ را دام تشکیل می‌دهد، در حالی که چنین حوادثی در آمریکای شمالی، جایی که جمعیت سالم طعمه‌های وحشی تا حد زیادی بازسازی شده‌اند، نادر است.[۱۷۴]

اکثر تلفات در طول دوره چرای تابستانی رخ می دهد، دام های مراقبت نشده در مراتع دور افتاده آسیب پذیرترین دام ها در برابر شکار گرگ هستند.[۱۷۸]گونه های دامی که اغلب مورد هدف قرار می گیرند عبارتند از: گوسفند (اروپا)، گوزن شمالی (شمال اسکاندیناوی)، بز (هند)، اسب (مغولستان)، گاو و بوقلمون (آمریکای شمالی).[۱۷۴] تعداد حیواناتی که در حملات منفرد کشته می شوند بسته به گونه متفاوت است: بیشتر حملات به گاو و اسب منجر به یک مرگ می شود، در حالی که بوقلمون، گوسفند و گوزن شمالی ممکن است به صورت اضافی کشته شوند.[۱۷۹] گرگ ها عمدتاً هنگام چرای حیوانات به دام ها حمله می کنند، اگرچه گاهی اوقات به محوطه های حصارکشی نفوذ می کنند.[۱۸۰]

رقابت با سگ‌ها

[ویرایش]

مروری بر مطالعات انجام شده بر روی اثرات رقابتی سگ ها بر گوشتخواران سمپاتریک، هیچ تحقیقی در مورد رقابت بین سگ ها و گرگ ها ذکر نکرده است.[۱۸۱][۱۸۲] رقابت به نفع گرگ است که به کشتن سگ ها معروف است. با این حال، گرگ ها معمولاً به صورت جفت یا به صورت دسته های کوچک در مناطقی زندگی می کنند که آزار و شکنجه انسانی بالایی دارد و در هنگام رویارویی با گروه های بزرگ سگ ها ضرری به آنها می دهد.[۱۸۲][۱۸۳]

رقابت به نفع گرگ است که به کشتن سگ ها معروف است. با این حال، گرگ ها معمولاً به صورت جفت یا به صورت دسته های کوچک در مناطقی زندگی می کنند که آزار و شکنجه انسانی بالایی دارد، و در صورت مواجهه با گروه های بزرگ گرگ ها، در مواردی سگ ها را می کشند و برخی از جمعیت های گرگ به سگ ها به عنوان یک منبع غذایی مهم متکی هستند. در کرواسی، گرگ ها سگ ها را بیشتر از گوسفند می کشند و به نظر می رسد گرگ ها در روسیه جمعیت سگ های ولگرد را محدود می کنند. گرگ‌ها ممکن است هنگام حمله به سگ‌ها با همراهی افراد، رفتار جسورانه‌ای غیرعادی از خود نشان دهند و گاهی اوقات انسان‌های مجاور را نادیده می‌گیرند. حمله گرگ به سگ ها ممکن است هم در حیاط خانه و هم در جنگل اتفاق بیفتد. حمله گرگ ها به سگ های شکار یک مشکل بزرگ در اسکاندیناوی و ویسکانسین محسوب می شود.[۱۷۴][۱۸۴] اگرچه تعداد سگ‌هایی که هر ساله توسط گرگ‌ها کشته می‌شوند نسبتاً کم است، اما ترس از ورود گرگ‌ها به روستاها و مزرعه‌ها را برای شکار آنها ایجاد می‌کند. در بسیاری از فرهنگ‌ها، سگ‌ها به‌عنوان اعضای خانواده یا حداقل اعضای تیم کاری در نظر گرفته می‌شوند و از دست دادن آن‌ها می‌تواند منجر به واکنش‌های احساسی قوی مانند درخواست مقررات آزادانه‌تر برای شکار شود.[۱۸۲]

سگ هایی که برای نگهبانی گوسفندان به کار می روند به کاهش درگیری انسان و گرگ کمک می کنند و اغلب به عنوان یکی از ابزارهای غیر کشنده در حفاظت از گرگ ها پیشنهاد می شوند.[۱۸۲][۱۸۵] سگهای چوپان تهاجمی خاصی ندارند، اما میتوانند با نشان دادن رفتارهای مبهم گرگ، مانند پارس کردن، احوالپرسی اجتماعی، دعوت به بازی یا پرخاشگری، شکار احتمالی گرگ را مختل کنند. استفاده تاریخی از سگ های چوپان در سراسر اوراسیا در برابر شکار گرگ موثر بوده است,[۱۸۲][۱۸۶] مخصوصاً هنگام حبس کردن گوسفندان در حضور سگ نگهبان.[۱۸۲][۱۸۷] سگ های چوپان گاهی توسط گرگ کشته می شوند.[۱۸۲]

حمله به انسان ها

[ویرایش]
Painting of a wolf snarling at three children
کودکان روستایی غافلگیر شده توسط یک گرگ (1833) اثر فرانسوا گرنیه دو سن مارتین

ترس از گرگ در بسیاری از جوامع فراگیر شده است، اگرچه انسان ها بخشی از طعمه طبیعی گرگ نیستند..[۱۸۸] نحوه واکنش گرگ ها به انسان تا حد زیادی به تجربه قبلی آنها با مردم بستگی دارد: گرگ هایی که هیچ تجربه منفی از انسان ندارند یا دارای غذا هستند، ممکن است ترس کمی از مردم نشان دهند.[۱۸۹] اگرچه گرگ ها ممکن است در هنگام تحریک واکنش تهاجمی نشان دهند، اما چنین حملاتی عمدتا به گاز گرفتن سریع اندام ها محدود می شود و حملات تحت فشار قرار نمی گیرند..[۱۸۸]

ممکن است قبل از حملات شکارچی یک دوره طولانی عادت شود که در آن گرگ ها به تدریج ترس خود را از انسان از دست می دهند. قربانیان بارها بر سر و صورت گاز گرفته می شوند و سپس کشیده می شوند و مصرف می شوند مگر اینکه گرگ ها رانده شوند. چنین حملاتی معمولاً فقط به صورت محلی رخ می دهند و تا زمانی که گرگ های درگیر از بین نرفتند متوقف نمی شوند. حملات شکارچی می تواند در هر زمانی از سال اتفاق بیفتد که در دوره ژوئن تا آگوست به اوج خود می رسد، زمانی که احتمال ورود افراد به مناطق جنگلی (برای چرای دام یا چیدن توت و قارچ) افزایش می یابد.[۱۸۸] مواردی از حملات غیر هار گرگ در زمستان در بلاروس، استان های کیروف و ایرکوتسک، کارلیا و اوکراین ثبت شده است. همچنین گرگ هایی که توله سگ دارند استرس های غذایی بیشتری را در این دوره تجربه می کنند.[۳۲] اکثر قربانیان حملات گرگ های درنده کودکان زیر 18 سال هستند و در موارد نادری که بزرگسالان کشته می شوند، قربانیان تقریباً همیشه زنان هستند.[۱۸۸] گرگ های هندی سابقه شکار کودکان را دارند، پدیده ای به نام «بالا بردن بچه». آنها ممکن است عمدتاً در دوره های بهار و تابستان در ساعات عصر و اغلب در سکونتگاه های انسانی مصرف شوند.[۱۹۰]

موارد گرگ هار در مقایسه با گونه های دیگر کم است، زیرا گرگ به عنوان مخزن اولیه بیماری عمل نمی کند، اما می تواند توسط حیواناتی مانند سگ، شغال و روباه آلوده شود. موارد هاری در گرگ ها در آمریکای شمالی بسیار نادر است، اگرچه در شرق مدیترانه، خاورمیانه و آسیای مرکزی فراوان است. گرگ ها ظاهراً مرحله "خشمگین" هاری را به میزان بسیار بالایی توسعه می دهند. این، همراه با اندازه و قدرت آنها، گرگ هار را شاید خطرناک ترین حیوانات هار می کند.[۱۸۸] گزش گرگ هار 15 برابر خطرناک تر از سگ های هار است.[۱۹۱] گرگ های هار معمولاً به تنهایی عمل می کنند و مسافت های زیادی را طی می کنند و اغلب تعداد زیادی از مردم و حیوانات اهلی را گاز می گیرند. بیشتر حملات گرگ هار در فصل های بهار و پاییز اتفاق می افتد. بر خلاف حملات درنده، قربانیان گرگ هار خورده نمی شوند و معمولاً حملات فقط در یک روز اتفاق می افتد. قربانیان به طور تصادفی انتخاب می شوند، اگرچه بیشتر موارد شامل مردان بزرگسال است. در طول پنجاه سال منتهی به سال 2002، هشت حمله مرگبار در اروپا و روسیه و بیش از دویست حمله در جنوب آسیا رخ داد.[۱۸۸]

شکار گرگ توسط انسان

[ویرایش]
Two men with guns behind nine carcasses of hunted wolves
لاشه گرگ های شکار شده در استان ولگوگراد روسیه

تئودور روزولت گفت که شکار گرگ ها به دلیل گریزان بودن، حواس تیز، استقامت بالا و توانایی در ناتوانی و کشتن سریع سگ های شکار سخت است.[۱۹۲] روش‌های تاریخی شامل کشتن زباله‌های بهار در لانه‌هایشان، سوار شدن به سگ‌ها (معمولاً ترکیبی از سگ‌های دیدنی، بلادهاند و فاکس تریر)، مسمومیت با استریکنین و به دام انداختن بود.[۱۹۳][۱۹۴]

یک روش رایج شکار گرگ در روسیه شامل به دام انداختن یک گله در یک منطقه کوچک با احاطه کردن آن با میله‌های شلوغ که دارای بوی انسان است، است. این روش به شدت به ترس گرگ از رایحه انسان متکی است، اگرچه زمانی که گرگ ها به این بو عادت کنند می تواند کارایی خود را از دست بدهد. برخی از شکارچیان می توانند با تقلید از تماس گرگ ها را فریب دهند. در قزاقستان و مغولستان، گرگ ها به طور سنتی با استفاده از عقاب ها و شاهین های بزرگ شکار می شوند، اگرچه این عمل در حال کاهش است، زیرا تعداد شاهین های با تجربه در حال کاهش است. شلیک به گرگ ها از هواپیما به دلیل افزایش دید و خطوط مستقیم آتش بسیار مؤثر است.[۱۹۴] چندین نوع سگ از جمله برزوی و تاجگان قرقیزی به طور خاص برای شکار گرگ پرورش داده شده است.[۱۸۲]

در نقش حیوان خانگی و کاری

[ویرایش]

گرگ ها و دورگه های گرگ-سگ گاهی به عنوان حیوانات خانگی عجیب و غریب نگهداری می شوند. گرگ‌ها با وجود اینکه ارتباط نزدیکی با سگ‌های اهلی دارند، در زندگی در کنار انسان‌ها مانند سگ‌ها انعطاف‌پذیری نشان نمی‌دهند، به طور کلی کمتر به دستورات انسان واکنش نشان می‌دهند و احتمال بیشتری دارد که رفتار تهاجمی داشته باشند. احتمال اینکه یک فرد توسط یک گرگ خانگی یا هیبرید گرگ-سگ به مرگ کشنده شود بیشتر از سگ است.[۱۹۵]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

نگارخانه

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. Canidae
  2. "مطالعه‌ای علمی 'گرگ درون' سگ‌های خانگی را آشکار کرد". 2019. BBC News فارسی. Accessed March 19 2019. [۱].
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «Linnæus, Carl (1758). "Canis Lupus". Systema naturæ per regna tria naturæ, secundum classes, ordines, genera, species, cum characteribus, differentiis, synonymis, locis. Tomus I (in Latin) (10 ed.). Holmiæ (Stockholm): Laurentius Salvius. pp. 39–40».
  4. "canine | Etymology of canine by etymonline". www.etymonline.com (به انگلیسی). Retrieved 2024-09-08.
  5. «The domestic dog: its evolution, behaviour, and interactions with people».
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ «Mammal species of the world: a taxonomic and geographic reference».
  7. Larson, Greger; Bradley, Daniel G. (2014-01-16). "How Much Is That in Dog Years? The Advent of Canine Population Genomics". PLoS Genetics. 10 (1): e1004093. doi:10.1371/journal.pgen.1004093. ISSN 1553-7390. PMC 3894154. PMID 24453989.
  8. «Old World Canis spp. with taxonomic ambiguity Workshop conclusions and recommendations, Vairão, Portugal, 28th, 30th May 2019» (PDF).
  9. Wolves: Behavior, Ecology, and Conservation - ص239-245 (به انگلیسی).
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «A Middle Pleistocene wolf from central Italy provides insights on the first occurrence of Canis lupus in Europe».
  11. «Cripple Creek sump, Alaska».
  12. «Phylogenetic Systematics of the North American Fossil Caninae (Carnivora: Canidae)».
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ «Paleogenomic Inferences of Dog Domestication».
  14. «Ancient divergence of Indian and Tibetan wolves revealed by recombination-aware phylogenomics».
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ «Grey wolf genomic history reveals a dual ancestry of dogs».
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ «Ancient DNA suggests modern wolves trace their origin to a Late Pleistocene expansion from Beringia».
  17. Fan, Zhenxin; Silva, Pedro; Gronau, Ilan; Wang, Shuoguo; Armero, Aitor Serres; Schweizer, Rena M.; Ramirez, Oscar; Pollinger, John; Galaverni, Marco (2015-12-17). "Worldwide patterns of genomic variation and admixture in gray wolves". Genome Research (به انگلیسی). 26 (2): 163–173. doi:10.1101/gr.197517.115. ISSN 1088-9051.
  18. Freedman, Adam H.; Wayne, Robert K. (2017-02-08). "Deciphering the Origin of Dogs: From Fossils to Genomes". Annual Review of Animal Biosciences (به انگلیسی). 5 (1): 281–307. doi:10.1146/annurev-animal-022114-110937. ISSN 2165-8102.
  19. Fan, Zhenxin; Silva, Pedro; Gronau, Ilan; Wang, Shuoguo; Armero, Aitor Serres; Schweizer, Rena M.; Ramirez, Oscar; Pollinger, John; Galaverni, Marco (2016-02). "Worldwide patterns of genomic variation and admixture in gray wolves". Genome Research. 26 (2): 163–173. doi:10.1101/gr.197517.115. ISSN 1088-9051. PMC 4728369. PMID 26680994. {{cite journal}}: Check date values in: |date= (help)
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Gopalakrishnan, Shyam; Sinding, Mikkel-Holger S.; Ramos-Madrigal, Jazmín; Niemann, Jonas; Samaniego Castruita, Jose A.; Vieira, Filipe G.; Carøe, Christian; Montero, Marc de Manuel; Kuderna, Lukas (2018-11-05). "Interspecific Gene Flow Shaped the Evolution of the Genus Canis". Current Biology. 28 (21): 3441–3449.e5. doi:10.1016/j.cub.2018.08.041. ISSN 0960-9822. PMC 6224481. PMID 30344120.
  21. Sinding, Mikkel-Holger S.; Gopalakrishan, Shyam; Vieira, Filipe G.; Samaniego Castruita, Jose A.; Raundrup, Katrine; Heide Jørgensen, Mads Peter; Meldgaard, Morten; Petersen, Bent; Sicheritz-Ponten, Thomas (2018-11-12). "Population genomics of grey wolves and wolf-like canids in North America". PLoS Genetics. 14 (11): e1007745. doi:10.1371/journal.pgen.1007745. ISSN 1553-7390. PMC 6231604. PMID 30419012.
  22. Wang, Guo-Dong; Zhang, Ming; Wang, Xuan; Yang, Melinda A.; Cao, Peng; Liu, Feng; Lu, Heng; Feng, Xiaotian; Skoglund, Pontus (2019-09-10). "Genomic Approaches Reveal an Endemic Subpopulation of Gray Wolves in Southern China". iScience. 20: 110–118. doi:10.1016/j.isci.2019.09.008. ISSN 2589-0042. PMC 6817678. PMID 31563851.
  23. Sinding, Mikkel-Holger S.; Gopalakrishan, Shyam; Vieira, Filipe G.; Samaniego Castruita, Jose A.; Raundrup, Katrine; Heide Jørgensen, Mads Peter; Meldgaard, Morten; Petersen, Bent; Sicheritz-Ponten, Thomas (2018-11-12). "Population genomics of grey wolves and wolf-like canids in North America". PLoS Genetics. 14 (11): e1007745. doi:10.1371/journal.pgen.1007745. ISSN 1553-7390. PMC 6231604. PMID 30419012.
  24. «Y-chromosome microsatellite variation in Italian wolves: A contribution to the study of wolf-dog hybridization patterns».
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ «Gene flow between wolf and shepherd dog populations in Georgia (Caucasus)».
  26. Moura, Andre E.; Tsingarska, Elena; Dąbrowski, Michał J.; Czarnomska, Sylwia D.; Jędrzejewska, Bogumiła; Pilot, Małgorzata (2014-04-01). "Unregulated hunting and genetic recovery from a severe population decline: the cautionary case of Bulgarian wolves". Conservation Genetics (به انگلیسی). 15 (2): 405–417. doi:10.1007/s10592-013-0547-y. ISSN 1572-9737.
  27. Bergström, Anders; Frantz, Laurent; Schmidt, Ryan; Ersmark, Erik; Lebrasseur, Ophelie; Girdland-Flink, Linus; Lin, Audrey T.; Storå, Jan; Sjögren, Karl-Göran (2020-10-30). "Origins and Genetic Legacy of Prehistoric Dogs". Science (New York, N.Y.). 370 (6516): 557–564. doi:10.1126/science.aba9572. ISSN 0036-8075. PMC 7116352. PMID 33122379.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ «Canis lupus ,L. David MechMammalian Species, Issue 37, 2 May 1974, Pages 1–6 Published: 02 May 1974».
  29. Heptner & Naumov 1998, pp. 129–132.
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ Heptner & Naumov 1998, p. 166.
  31. Mech 1981, p. 13.
  32. ۳۲٫۰۰ ۳۲٫۰۱ ۳۲٫۰۲ ۳۲٫۰۳ ۳۲٫۰۴ ۳۲٫۰۵ ۳۲٫۰۶ ۳۲٫۰۷ ۳۲٫۰۸ ۳۲٫۰۹ ۳۲٫۱۰ ۳۲٫۱۱ ۳۲٫۱۲ ۳۲٫۱۳ ۳۲٫۱۴ ۳۲٫۱۵ Heptner & Naumov 1998, pp. 164–270.
  33. Mech 1981, p. 14.
  34. Mech & Boitani 2003, p. 112.
  35. «Paquet, P. ; Carbyn, L. W. (2003)». صص. pp٫ ۴۸۲–۵۱۰.
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ Lopez 1978, p. 23.
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ Heptner & Naumov 1998, p. 174.
  38. «Dog Behaviour, Evolution, and Cognition».
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ۳۹٫۲ Lopez 1978, p. 19.
  40. Lopez 1978, p. 18.
  41. Lopez 1978, pp. 19–20.
  42. «اتحادیه اروپا تهدید به اقدام قانونی در برابر شکار گرگ‌ها در سوئد کرد». پایگاه خبری بی‌بی‌سی. دریافت‌شده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۱.
  43. «In Feldhamer, G. A. ; Thompson, B. C. ; Chapman, J. A. (eds.). Wild Mammals of North America: Biology, Management, and Conservation (2 ed.). Johns Hopkins University Press. pp. 482–510».
  44. کتاب انگشتر حضرت سلیمان: نگاهی نو به رفتار جانوران، (عنوان انگلیسی: King Solomon's Ring: New Light on Animal Ways) نوشته کنراد لورنتس، ترجمه هوشنگ دولت‌آبادی، نشر ماهی
  45. «Food habits of the world's grey wolves».
  46. Mech & Boitani 2003, p. 107.
  47. Mech & Boitani 2003, pp. 109–110.
  48. «Dietary reconstruction and evidence of prey shifting in Pleistocene and recent gray wolves (Canis lupus) from Yukon Territory».
  49. Mech 1981, p. 172.
  50. ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ Mech & Boitani 2003, p. 201.
  51. ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ ۵۱٫۲ ۵۱٫۳ Heptner & Naumov 1998, pp. 213–231.
  52. Gable, Thomas D.; Windels, Steve K.; Homkes, Austin T. (2018-07-01). "Do wolves hunt freshwater fish in spring as a food source?". Mammalian Biology. 91: 30–33. doi:10.1016/j.mambio.2018.03.007. ISSN 1616-5047.
  53. "Alaska's Salmon-Eating Wolves, Alaska Department of Fish and Game". www.adfg.alaska.gov (به انگلیسی). Retrieved 2024-09-08.
  54. «Wolves Spirit of the Wild By Todd K. Fuller 2019».
  55. Mech & Boitani 2003, p. 107.
  56. Mech & Boitani 2003, p. 109.
  57. Mech 1981, p. 180.
  58. ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ Mech & Boitani 2003, pp. 266–268.
  59. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Merrit1921 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  60. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Giannatos2004 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  61. Mech & Boitani 2003, p. 269.
  62. Mech & Boitani 2003, pp. 261–263.
  63. Mech & Boitani 2003, pp. 263–264.
  64. Mech & Boitani 2003, p. 266.
  65. ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ Mech & Boitani 2003, p. 265.
  66. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Sunquist2002 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  67. Mech & Boitani 2003, pp. 264–265.
  68. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Jimenez2008 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  69. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Elbroch2015 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  70. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Miquelle2005 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  71. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Monchot2010 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  72. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Mills1998 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  73. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Nayak2015 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  74. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Dinets2016 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  75. Flower, Lucy O.H.; Schreve, Danielle C.; Lamb, Angela L. (15 November 2021). "Nature of the beast? Complex drivers of prey choice, competition and resilience in Pleistocene wolves (Canis lupus L., 1754)". Quaternary Science Reviews (به انگلیسی). 272: 107212. doi:10.1016/j.quascirev.2021.107212. Retrieved 7 September 2024 – via Elsevier Science Direct.
  76. ۷۶٫۰ ۷۶٫۱ Mech & Boitani 2003, pp. 208–211.
  77. Graves 2007, pp. 77–85.
  78. (Heptner و Naumov 1998، ص. 267)
  79. 978-1-55059-332-7.
  80. Mech & Boitani 2003, p. 164.
  81. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Miklosi2015 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  82. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Paquet2003 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  83. Mech & Boitani 2003, pp. 2–3, 28.
  84. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Molnar2015 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  85. Mech & Boitani 2003, pp. 1–2.
  86. Mech & Boitani 2003, pp. 12–13.
  87. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Nowak1983 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  88. Mech & Boitani 2003, p. 38.
  89. ۸۹٫۰ ۸۹٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Jedrzejewski2007 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  90. ۹۰٫۰ ۹۰٫۱ ۹۰٫۲ Mech & Boitani 2003, pp. 19–26.
  91. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Mech1977 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  92. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Mech2003 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  93. Mech & Boitani 2003, pp. 66–103.
  94. Busch 2007, p. 59.
  95. Lopez 1978, p. 38.
  96. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Paquet20032 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  97. Lopez 1978, pp. 39–41.
  98. Mech & Boitani 2003, p. 90.
  99. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Paquet20033 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  100. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Peters1975 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  101. ۱۰۱٫۰ ۱۰۱٫۱ ۱۰۱٫۲ Heptner & Naumov 1998, p. 248.
  102. Mech & Boitani 2003, p. 5.
  103. Mech & Boitani 2003, p. 175.
  104. Heptner & Naumov 1998, pp. 234–238.
  105. ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ Mech & Boitani 2003, pp. 42–46.
  106. ۱۰۶٫۰ ۱۰۶٫۱ Heptner & Naumov 1998, pp. 249–254.
  107. Mech & Boitani 2003, p. 47.
  108. Mech & Boitani 2003, pp. 46–49.
  109. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Fox1978 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  110. Mech & Boitani 2003, pp. 119–121.
  111. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Thurber1993 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  112. Mech, Smith & MacNulty 2015, p. 4.
  113. Heptner & Naumov 1998, p. 233.
  114. Heptner & Naumov 1998, p. 240.
  115. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام MacNulty2007 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  116. ۱۱۶٫۰ ۱۱۶٫۱ Mech, Smith & MacNulty 2015, pp. 1–3.
  117. Mech, Smith & MacNulty 2015, p. 7.
  118. Mech, Smith & MacNulty 2015, p. 82–89.
  119. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Zimen وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  120. Mech 1981, p. 185.
  121. Mech & Boitani 2003, p. 58.
  122. Mech & Boitani 2003, pp. 122–125.
  123. Mech & Boitani 2003, p. 230.
  124. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام iucn status 2 June 2024 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  125. ۱۲۵٫۰ ۱۲۵٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Paquet20034 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  126. ۱۲۶٫۰ ۱۲۶٫۱ Mech & Boitani 2003, pp. 321–324.
  127. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Justice2019 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  128. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Alaska2019 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  129. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام FWS2007 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  130. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام USFWGreatLakes وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  131. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام WildWolfUS وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  132. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Nie2003 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  133. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Mexicanwolf وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  134. ۱۳۴٫۰ ۱۳۴٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام EUcomm2019 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  135. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام iucn status 2 June 20242 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  136. European Commission: Status, management and distribution of large carnivores—bear, lynx, wolf & wolverine—in Europe December 2012. page 50.
  137. Mech & Boitani 2003, pp. 318–320.
  138. The Wolf Dilemma: Following the Practices of Several Actors in Swedish Large Carnivore Management. Ramsey, Morag (2015) https://www.diva-portal.org/smash/get/diva2:821120/FULLTEXT01.pdf Retrieved 30 September 2023
  139. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Goldthorpe2016 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  140. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Baskin2016 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  141. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Russia وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  142. ۱۴۲٫۰ ۱۴۲٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Fisher2019 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  143. Mech & Boitani 2003, pp. 323, 327.
  144. Busch 2007, p. 231.
  145. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Sekercioglu2013 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  146. Mech & Boitani 2003, p. 327.
  147. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Yadvendradev وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  148. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Sharma وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  149. Mech & Boitani 2003, p. 328.
  150. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Larson2017 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  151. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Xu2015 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  152. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Ishiguro2009 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  153. ۱۵۳٫۰ ۱۵۳٫۱ Mech & Boitani 2003, p. 292.
  154. Lopez 1978, p. 210.
  155. Marvin 2012, p. 128.
  156. ۱۵۶٫۰ ۱۵۶٫۱ ۱۵۶٫۲ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Symbolism وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  157. Marvin 2012, p. 78.
  158. Lopez 1978, p. 133.
  159. Busch 2007, p. 110.
  160. Marvin 2012, p. 47.
  161. Marvin 2012, p. 50.
  162. Lopez 1978, p. 123.
  163. Marvin 2012, pp. 38–45.
  164. Lopez 1978, p. 259.
  165. Marvin 2012, pp. 64–70.
  166. Lopez 1978, p. 263.
  167. Graves 2007, pp. 21, 123.
  168. Marvin 2012, p. 162.
  169. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Kipling وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  170. Mech & Boitani 2003, p. 294.
  171. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Jones وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  172. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Nevercrywolf وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  173. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Creel وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  174. ۱۷۴٫۰ ۱۷۴٫۱ ۱۷۴٫۲ ۱۷۴٫۳ Mech & Boitani 2003, p. 305.
  175. Mech & Boitani 2003, p. 309.
  176. Mech 1981, p. 173.
  177. Levy, Max G. (December 11, 2020). "These Non-Lethal Methods Encouraged by Science Can Keep Wolves From Killing Livestock". Smithsonian Magazine (به انگلیسی). Retrieved 2020-12-16.
  178. Mech & Boitani 2003, p. 307.
  179. Mech & Boitani 2003, p. 306.
  180. Graves 2007, p. 45.
  181. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Vanak2014 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  182. ۱۸۲٫۰ ۱۸۲٫۱ ۱۸۲٫۲ ۱۸۲٫۳ ۱۸۲٫۴ ۱۸۲٫۵ ۱۸۲٫۶ ۱۸۲٫۷ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Lescureaux2014 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  183. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Boitani1983 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  184. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Jess وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  185. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Shivik2006 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  186. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Coppinger1995 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  187. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Espuno2004 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  188. ۱۸۸٫۰ ۱۸۸٫۱ ۱۸۸٫۲ ۱۸۸٫۳ ۱۸۸٫۴ ۱۸۸٫۵ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Linnell وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  189. Mech & Boitani 2003, pp. 300–304.
  190. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Rajpurohit1999 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  191. Heptner & Naumov 1998, p. 267.
  192. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Roosevelt وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  193. Lopez 1978, p. 108.
  194. ۱۹۴٫۰ ۱۹۴٫۱ Graves 2007, pp. 121–140.
  195. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Tucker1998 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).

پیوند به بیرون

[ویرایش]